- حوضه
- عماری فیل که بصورت حوض سازند، اراضیی که توسط رودی یا شعب رودی مشروب شود. توضیح این کلمه در قاموسهای معتبر عربی نیامده ولی در (دزی) مذکور است. (این کلمه در قاموس های معتبر عربی نیامده) کجاوه پیل، آبخورد به زمین هایی گفته می شود که از رودی بزرگ آب خورند
معنی حوضه - جستجوی لغت در جدول جو
- حوضه
- زمین هایی که در انتهای رود قرار دارد و از آب آن مشروب می شود
- حوضه ((حُ ض یا ضَ))
- ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد، ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برخ، پهنه، دامنه، زمینه، بخش، گستره
نوحه سرائی بر مصائب اهل بیت رسول (ص)
بمرگ نزدیک شدن
ترشمزگی ترشی
پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفندگر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
هشیاری
آبزنک تالابک، فرتاس تاس بزرگ
حوض کوچک، لگنچه. اگنچه، تالابک
ناحیه، طرف
سنگین و سد شدن معده از غذای ناگوار، یک دفعه از دفعات خون حیض
معظم هر چیز، کارزار بزرگ، اطراف و گرداگرد شهر. مها گن (بلور)، کوست پروار، سترگ، جنگ بزرگ، بیرون شهر پیرانشهر
دانه مروارید
حوض کوچک، خانیچه، حوضک
ناحیه، محدوده، قلمرو، حوزۀ علمیه
حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی مثلاً حوزۀ علمیۀ قم
حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی مثلاً حوزۀ علمیۀ قم
نواحی اطراف و پیرامون شهر یا هر جای دیگر
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن
گفت و گو
((رَ ض))
فرهنگ فارسی معین
باغ، گلزار، جمع ریاض، روضات، مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند
مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند. ماخوذ از نام کتاب «روضهالشهدا» تالیف ملاحسین کاشفی، از علما و وعاظ دورۀ تیموریان که آن را در سال ۹۰۸ هجری قمری دربارۀ وقایع کربلا و شهادت حضرت امام حسین تالیف کرده، جلسه ای که برای خواندن این سوگواری برگزار می شود مثلاً رفته بودم روضه، باغ، گلستان، گلزار، سبزه زار، مرغزار، کنایه از قبر بزرگان دینی، بهشت
روضۀ رضوان: باغ بهشت
روضۀ رضوان: باغ بهشت
جائی که برای آب در زمین سازند، آبگیر، آبدان
گندمگونی، رود کنار
آبگیر مصنوعی برای تزیین یا نگه داشتن آب
پند ناب