معنی حوزه - فرهنگ فارسی عمید
معنی حوزه
حوزه
ناحیه، محدوده، قلمرو، حوزۀ علمیه حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی مثلاً حوزۀ علمیۀ قم
تصویر حوزه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حوزه
حوزه
حوزه
ناحیه، جانب، طرف، میان مملکت، علمیه مرکز تحصیل علوم دینی
فرهنگ فارسی معین
حوزه
حوزه
ناحیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ناحیت. (مهذب الاسماء) ، مرکز. مجتمع. - حوزهالملک، دارالملک. پای تخت. بیضۀ ملک. دارالسلطنه. عاصمه. کرسی. قصبه. (یادداشت مرحوم دهخدا). - حوزۀ انتخابات. - حوزۀ درس. - حوزۀ قضائی. ، میانۀ ملک، انگوری است. (منتهی الارب) ، فرج زن، طبیعت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حوزه
حوزه
اقلیم، حیطه، قلمرو، ناحیه، اداره، دایره، مرکز، مقر، جانب، سمت، سو، طرف، مدرسه، مدرسه علمیه، مکتب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوزه
دوزه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
روزه
روزه
خودداری از خوردن و آشامیدن که مدت شرعی آن از طلوع صبح تا غروب آفتاب است
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.