جدول جو
جدول جو

معنی حنوه - جستجوی لغت در جدول جو

حنوه
(حَ وَ)
گیاهی است خوشبوی که در زمین نرم روید. (اقرب الموارد). و اذریون دشتی و ریحان و اسپی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنوه
تصویر تنوه
بلندنام شدن
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای خوش بو و مانند کافور که پس از غسل دادن مرده به جسد او می زنند، مالیدن این ماده به جسد مرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبوه
تصویر حبوه
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لنگ، پارچه یا عمامه
اشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم، نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه می کنند، بوتۀ این گیاه برگ های بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
حیات، زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنوه
تصویر بنوه
بنو، خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حشوه
تصویر حشوه
امعا، روده ها، بد و پست از هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نُ وَ)
خم وادی. (ناظم الاطباء). پیچ رود. گردش رودخانه. خم رودخانه. محناه. محنیه. ج، محانی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حلوه
تصویر حلوه
رازیانه رومی کمکلن (لوز المعده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقوه
تصویر حقوه
شلوار، شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
نحوه در فارسی روش چگونگی طریقه روش: نحوه کاراین دستگاه چنین است. نحوه تشکیل حزب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوه
تصویر کنوه
کنیه بنگرید به کنیه
فرهنگ لغت هوشیار
ورزش، گوسبند دوشیدنی، خوشه، گله داشتن بی هنباز قناه قنات بنگرید به قناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنوه
تصویر غنوه
توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنوه
تصویر بنوه
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوه
تصویر رنوه
پاره گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنون
تصویر حنون
مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوه
تصویر حبوه
بخشیدن، دهش عطا دادن عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذوه
تصویر حذوه
مقابل برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوه
تصویر سنوه
سال زمانه زمانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوه
تصویر تنوه
بلند پایه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشوه
تصویر حشوه
امعا، روده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم گندم، جمع حنط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنکه
تصویر حنکه
زن دانا و آزموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنمه
تصویر حنمه
خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنوا
تصویر حنوا
کوژ پشت کوژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنوط
تصویر حنوط
بوی خوش برای مردگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوه
تصویر خنوه
پلیدی سرگین پلیدی، شکاف شکاف کلبه و کپر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنون
تصویر حنون
((حَ))
مهربان، باشفقت
فرهنگ فارسی معین
((حَ))
دارویی معطر مانند کافور که پس از غسل میت به جسد می زنند تا دیرتر متلاشی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حبوه
تصویر حبوه
((حَ وَ))
بخشیدن، عطا کردن، لاغری زیاد، بازداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحوه
تصویر نحوه
((نَ وِ))
طریقه، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحوه
تصویر نحوه
روش، شیوه
فرهنگ واژه فارسی سره