معنی حبوه حبوه پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لنگ، پارچه یا عمامهاشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد تصویر حبوه فرهنگ فارسی عمید
حبوه حبوه حباء. بخشیدن بی پاداش و منت، یا عام است، بازداشتن از عطیه، و لغت از اضداد است. (منتهی الارب)عطا دادن. (تاج المصادر بیهقی) لغت نامه دهخدا
حبوره حبوره پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش فرهنگ لغت هوشیار