جدول جو
جدول جو

معنی حنش - جستجوی لغت در جدول جو

حنش(تَ)
راندن. طرد کردن. (اقرب الموارد) ، بازگردانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، واداشتن. (اقرب الموارد) ، شکار کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، خوردن حنش چیزی را. (منتهی الارب) ، دور کردن کسی را از جایی بجای دیگر، بخشم آوردن، حنش مار کسی را، زدن مار او را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حنش(حَ نَ)
مگس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) ، افعی، هر آنچه او را صید کنند از طیور و هوام و حشرات الارض یا آنکه سر وی مانند سر مار باشد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). هرچه بگیرند از مرغان و چرندگان. (مهذب الاسماء). ج، احناش. (منتهی الارب). وحنشان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حنش
مار واره از مای ها (حشرات)
تصویری از حنش
تصویر حنش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنا
تصویر حنا
(دخترانه)
گیاهی درختی که در مناطق گرمسیری می روید و گلهای سفید و معطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنش
تصویر تنش
تنیدن، بافتن، تابیدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبش
تصویر حبش
طایفهای از سیاه پوستان افریقا، قوم سیاهپوست ساکن حبشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنک
تصویر حنک
آزمودگی، آزموده بودن، چگونگی و حالت آزموده، کارکشتگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منش
تصویر منش
خو، سرشت، طبیعت، همت
فرهنگ فارسی عمید
(مِ نَ)
پیشه ور کارکن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ نِ)
شتاباننده، بازگرداننده. آنکه باز می گرداند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حنت
تصویر حنت
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنف
تصویر حنف
استقامت و راستی دین
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند شکستن، بزهمندی، پزامش (بلوغ)، هده گرایی، بیهده گرایی (هده حق و بیهده باطل) سوگند شکستن، بزه مندی، گناه بزه اثم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنب
تصویر حنب
کجی ساقه ها
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران و هند کشت میشود، خمیدگی، عمل خم شدن، گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیش
تصویر حیش
ترسیدن، ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
آزمایش، تجربه کام زیر زنخ زیر گلو زیر چانه کام زیر گلو، جمع احناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنش
تصویر کنش
کردار، عمل، کردار بد و نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنق
تصویر حنق
دشمنی، خشم کینه دشمنی (شدید)، خشم شدید شدت غیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوش
تصویر حوش
پیرامون، گرداگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنو
تصویر حنو
کج، خمیده، خمدار، کوهه زین، کژی، هم آوای سرو، جانب، کژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنه
تصویر حنه
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر دلنازکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنی
تصویر حنی
جمع حنو، کژی ها کوهه های زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمش
تصویر حمش
بر افروختن از خشم، خشماندن، فرآوری فراهم آوردن، راندن به خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشن
تصویر حشن
بویناکی خیک، چرکینی شیر، بوی چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکش
تصویر حکش
گرد آوردن، ترنجیدن، ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفش
تصویر حفش
خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبش
تصویر حبش
فیسا (بوقلمون) شوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرش
تصویر حرش
صید کردن، خراشیدن درشتی، خشونت درشتی، خشونت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنش
تصویر بنش
گریز از بدی سستی سستی در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منش
تصویر منش
اندیشه کردن تفکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنش
تصویر کنش
عمل، فعل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنش
تصویر تنش
تشنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منش
تصویر منش
شخصیت، عادت، طبع، خصلت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنش
تصویر زنش
ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره