حمدالله. یکی از قدمای شعرای عثمانی است و پسر سلطان العارفین آق شمس الدین میباشد. وی از نژاد شیخ شهاب الدین سهروردی بود. مثنوی های بسیار لطیف و سلیس دارد: یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، مولد جسمانی، مولد روحانی، قیافتنامه و از همه مشهورتر مثنوی یوسف و زلیخا میباشد که ترجمه ای از یوسف و زلیخای جامی است که خیلی چیزها هم بر آن افزوده است. این شاعر در زمان سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و در تاریخ 914 هجری قمریدرگذشت. منظومۀ یوسف و زلیخا را خودش مینوشت و میفروخت و این یگانه ممر معاش او بود. (قاموس الاعلام)
حمدالله. یکی از قدمای شعرای عثمانی است و پسر سلطان العارفین آق شمس الدین میباشد. وی از نژاد شیخ شهاب الدین سهروردی بود. مثنوی های بسیار لطیف و سلیس دارد: یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، مولد جسمانی، مولد روحانی، قیافتنامه و از همه مشهورتر مثنوی یوسف و زلیخا میباشد که ترجمه ای از یوسف و زلیخای جامی است که خیلی چیزها هم بر آن افزوده است. این شاعر در زمان سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و در تاریخ 914 هجری قمریدرگذشت. منظومۀ یوسف و زلیخا را خودش مینوشت و میفروخت و این یگانه ممر معاش او بود. (قاموس الاعلام)
دهی است از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 989 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، آشکار کردن عورت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندام نهانی آشکارا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رسیدن هنگام موی برکندن از پوست. (ناظم الاطباء). هنگام مو برکندن شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، گذرانیدن تیرانداز تیر را از نشانه. بشتاب نیزه زدن کسی را. (از ناظم الاطباء) ، افتادن بار نخله بعد از بزرگ شدن. (از اقرب الموارد)
دهی است از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 989 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، آشکار کردن عورت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندام نهانی آشکارا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رسیدن هنگام موی برکندن از پوست. (ناظم الاطباء). هنگام مو برکندن شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، گذرانیدن تیرانداز تیر را از نشانه. بشتاب نیزه زدن کسی را. (از ناظم الاطباء) ، افتادن بار نخله بعد از بزرگ شدن. (از اقرب الموارد)
خواجه احمد بن ابی بکر قزوینی. یکی از مشاهیر مورخان است. در تاریخ 730 هجری قمری بنام وزیر غیاث الدین بنی رشیدالدین صاحب ’جامع التواریخ’ تاریخ معتبری بعنوان ’تاریخ گزیده’ نگاشت مشتمل بر احوال ملوک قدیمۀ ایران و از تاریخ دولتهای اسلامی که در عصر خلفای عباسی در ایران حکمرانی داشتند. و نیز یازده سال بعد از اتمام آن یک اثر معتبر دیگر مشتمل بر جغرافیا و هیأت بوجود آورد و در سال 750 هجری قمری درگذشت. برادرش فخرالدین فتح الله مستوفی هم یکی از مشاهیر بود. (قاموس الاعلام)
خواجه احمد بن ابی بکر قزوینی. یکی از مشاهیر مورخان است. در تاریخ 730 هجری قمری بنام وزیر غیاث الدین بنی رشیدالدین صاحب ’جامع التواریخ’ تاریخ معتبری بعنوان ’تاریخ گزیده’ نگاشت مشتمل بر احوال ملوک قدیمۀ ایران و از تاریخ دولتهای اسلامی که در عصر خلفای عباسی در ایران حکمرانی داشتند. و نیز یازده سال بعد از اتمام آن یک اثر معتبر دیگر مشتمل بر جغرافیا و هیأت بوجود آورد و در سال 750 هجری قمری درگذشت. برادرش فخرالدین فتح الله مستوفی هم یکی از مشاهیر بود. (قاموس الاعلام)
ابن بری بن عبدالجبار المقدسی الاصل المصری، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن بری. رجوع به ابن بری و ابومحمد عبدالله و رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 452 شود ابن منصور ملقب به المستنصر بالله بن الظاهربن الناصر، مکنی به ابو احمد و معروف به المستعصم بالله. رجوع به المستعصم بالله و ابواحمد و نیز الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان ابی زید النفراوی القیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان بن فضل بن بهرام التمیمی الدارمی السمرقندی، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمد بن عبدالله بن عبدالرحمان و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن حمدان بن حمدون التغلبی العدوی، مکنی به ابوالهیجاء. رجوع به ابوالهیجاء و عبدالله بن حمدان و نیز به الاعلام زرکلی و مجمل التواریخ ص 374 شود ابن عبدالظاهر بن نشوان الجذامی ملقب به محی الدین و معروف به ابن عبدالظاهر. رجوع به عبدالظاهر محی الدین ابوالفضل و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن جعفر بن محمد بن درستویه. رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 43 و روضات الجنات ص 448 شود ابن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن هشام ملقب به جمال الدین، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن هشام جمال الدین عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود ابن اسعد التمیمی الیافعی المکی ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالسعادات. رجوع به بابوالسعادات عبدالله بن اسعد و به روضات ص 457 شود ابن حسین بن عبدالله العکبری البغدادی، مکنی به ابوالبقاء معروف به العکبری. رجوع به ابوالقباء محب الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن سلیمان بن اشعث الازدی السجستانی معروف به ابن ابی داود. رجوع به ابن ابی داود ابوبکر بن سلیمان و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع معروف به ابن عبدالحکم. رجوع به ابن عبدالحکم ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان بن عقیل القرشی الهاشمی العقیلی ملقب به بهاءالدین. رجوع به ابن ابومحمد بهاءالدین و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالعزیز بن محمد البکری الاندلسی، مکنی به ابوعبید بکری. رجوع به ابوعبید بکری عبدالله... و به الاعلام زرکلی شود ابن وهب راسبی. از مردم ازد و از ائمۀ اباضیه است. رجوع به راسبی عبدالله بن وهب شود. و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن لهیعه بن فرعان الحضرمی المصری، مکنی به ابوعبدالرحمان. رجوع به ابن لهیعه ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود ابن مسلم بن قتیبه الدینوری معروف به ابن قتبیه. رجوع به ابن قتیبه ابومحمد عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود ابن عامر یحصبی الشامی، مکنی به ابوعمران. رجوع به ابن عامر، مکنی به ابوعمران و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن ابی زید عبدالرحمان قیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد شود
ابن بری بن عبدالجبار المقدسی الاصل المصری، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن بری. رجوع به ابن بری و ابومحمد عبدالله و رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 452 شود ابن منصور ملقب به المستنصر بالله بن الظاهربن الناصر، مکنی به ابو احمد و معروف به المستعصم بالله. رجوع به المستعصم بالله و ابواحمد و نیز الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان ابی زید النفراوی القیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان بن فضل بن بهرام التمیمی الدارمی السمرقندی، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمد بن عبدالله بن عبدالرحمان و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن حمدان بن حمدون التغلبی العدوی، مکنی به ابوالهیجاء. رجوع به ابوالهیجاء و عبدالله بن حمدان و نیز به الاعلام زرکلی و مجمل التواریخ ص 374 شود ابن عبدالظاهر بن نشوان الجذامی ملقب به محی الدین و معروف به ابن عبدالظاهر. رجوع به عبدالظاهر محی الدین ابوالفضل و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن جعفر بن محمد بن درستویه. رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 43 و روضات الجنات ص 448 شود ابن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن هشام ملقب به جمال الدین، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن هشام جمال الدین عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود ابن اسعد التمیمی الیافعی المکی ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالسعادات. رجوع به بابوالسعادات عبدالله بن اسعد و به روضات ص 457 شود ابن حسین بن عبدالله العکبری البغدادی، مکنی به ابوالبقاء معروف به العکبری. رجوع به ابوالقباء محب الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن سلیمان بن اشعث الازدی السجستانی معروف به ابن ابی داود. رجوع به ابن ابی داود ابوبکر بن سلیمان و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع معروف به ابن عبدالحکم. رجوع به ابن عبدالحکم ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالرحمان بن عقیل القرشی الهاشمی العقیلی ملقب به بهاءالدین. رجوع به ابن ابومحمد بهاءالدین و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن عبدالعزیز بن محمد البکری الاندلسی، مکنی به ابوعبید بکری. رجوع به ابوعبید بکری عبدالله... و به الاعلام زرکلی شود ابن وهب راسبی. از مردم ازد و از ائمۀ اباضیه است. رجوع به راسبی عبدالله بن وهب شود. و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن لهیعه بن فرعان الحضرمی المصری، مکنی به ابوعبدالرحمان. رجوع به ابن لهیعه ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود ابن مسلم بن قتیبه الدینوری معروف به ابن قتبیه. رجوع به ابن قتیبه ابومحمد عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود ابن عامر یحصبی الشامی، مکنی به ابوعمران. رجوع به ابن عامر، مکنی به ابوعمران و نیز به الاعلام زرکلی شود ابن ابی زید عبدالرحمان قیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد شود
شکر خداوند را. بشکر خداوند. در موقع شکر استعمال میشود، یعنی شکر خدا را. (ناظم الاطباء) : بحمداﷲ که با قدر بلندش کمالی در نیابد جز سپندش. نظامی. نسب گوئی بنام ایزد ز جمشید حسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید. نظامی. بحمداﷲ از هیچ بالا و پست نیامد درین ملک موئی شکست. نظامی. بحمداﷲ این سیرت ورای راست اتابک ابوبکر بن سعد راست. سعدی (بوستان). نداری بحمداﷲ آن دسترس که برخیزد از دستت آزار کس. (بوستان). مراست با همه عیب این هنر بحمداﷲ که سر فرونکند همتم به هر جائی. سعدی. چو درگلزار اقبالش خرامانم بحمداﷲ نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم. حافظ. - بحمداﷲ و المنه، خدای را شکر و منت او را: گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمداﷲ و المنه بتی لشکرشکن دارم. حافظ
شکر خداوند را. بشکر خداوند. در موقع شکر استعمال میشود، یعنی شکر خدا را. (ناظم الاطباء) : بحمداﷲ که با قدر بلندش کمالی در نیابد جز سپندش. نظامی. نسب گوئی بنام ایزد ز جمشید حسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید. نظامی. بحمداﷲ از هیچ بالا و پست نیامد درین ملک موئی شکست. نظامی. بحمداﷲ این سیرت ورای راست اتابک ابوبکر بن سعد راست. سعدی (بوستان). نداری بحمداﷲ آن دسترس که برخیزد از دستت آزار کس. (بوستان). مراست با همه عیب این هنر بحمداﷲ که سر فرونکند همتم به هر جائی. سعدی. چو درگلزار اقبالش خرامانم بحمداﷲ نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم. حافظ. - بحمداﷲ و المنه، خدای را شکر و منت او را: گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمداﷲ و المنه بتی لشکرشکن دارم. حافظ
ابن ابوالقاسم بن محمدباقر بن عبدالرضا بن شمس الدین محمد شوشتری دزفولی. نوادۀ عم شیخ مرتضی انصاری. ملقب به امین الواعظین. مولد بسال 1271 ه. ق. و وفات بسال 1352 ه. ق. در تهران. او راست: اصطلاحات العلوم، در اصطلاحات علوم قدیمه از قبیل ادبیات عرب و منطق و کلام و فلسفه و جز آن و تذکره العروض. رجوع به الذریعه ج 2 ص 123 و ج 4 ص 40 شود، جمع واژۀ سدیل. پرده ها که در پیش هودج درکشند. (منتهی الارب). پرده ها و جامه ها که بر هودج اندازند، پرده و رشتۀ جواهر که بر سینۀ زنان افتد
ابن ابوالقاسم بن محمدباقر بن عبدالرضا بن شمس الدین محمد شوشتری دزفولی. نوادۀ عم شیخ مرتضی انصاری. ملقب به امین الواعظین. مولد بسال 1271 هَ. ق. و وفات بسال 1352 هَ. ق. در تهران. او راست: اصطلاحات العلوم، در اصطلاحات علوم قدیمه از قبیل ادبیات عرب و منطق و کلام و فلسفه و جز آن و تذکره العروض. رجوع به الذریعه ج 2 ص 123 و ج 4 ص 40 شود، جَمعِ واژۀ سَدیل. پرده ها که در پیش هودج درکشند. (منتهی الارب). پرده ها و جامه ها که بر هودج اندازند، پرده و رشتۀ جواهر که بر سینۀ زنان افتد
اردبیلی. یکی از علماو ادبای فارس است که بعلوم ظاهری و باطنی آشنائی داشت. وی در اوایل قرن یازدهم هجری درگذشت. از اوست: آنروز که روی دل بسویم کردی دیدارحریص ووصل جویم کردی. (قاموس الاعلام)
اردبیلی. یکی از علماو ادبای فارس است که بعلوم ظاهری و باطنی آشنائی داشت. وی در اوایل قرن یازدهم هجری درگذشت. از اوست: آنروز که روی دل بسویم کردی دیدارحریص ووصل جویم کردی. (قاموس الاعلام)
خدا ببخشایاد، خداوند رحم کند، یا رحم الله اسلافهم و ابداخلافهم. خدا پیشینیان آنانرا ببخشایاد و جانشینانشان را پایدار دارادخ یا رحم الله الماضین منهم. خدا ببخشایاد در گذشتگان آنانرا: (وطایفه ای از ماهیرایشان. . چون قاضی محمد عبدالحمید اسحق. . رحم الله الماضین منهم... . یا رحم الله معشرالماضین. خدا ببخشاید گروه گذشتگان را. رحم الله معشر الماضین که بمردی قدم سپردندی. (سعدی. کلیات)
خدا ببخشایاد، خداوند رحم کند، یا رحم الله اسلافهم و ابداخلافهم. خدا پیشینیان آنانرا ببخشایاد و جانشینانشان را پایدار دارادخ یا رحم الله الماضین منهم. خدا ببخشایاد در گذشتگان آنانرا: (وطایفه ای از ماهیرایشان. . چون قاضی محمد عبدالحمید اسحق. . رحم الله الماضین منهم... . یا رحم الله معشرالماضین. خدا ببخشاید گروه گذشتگان را. رحم الله معشر الماضین که بمردی قدم سپردندی. (سعدی. کلیات)