جدول جو
جدول جو

معنی حق الله

حق الله
حقی که خداوند بر بنده دارد، کنایه از طاعت، امر و عبادتی که شرع دستور انجام آن را داده است مانند نماز، روزه و سایر فرایض مذهبی
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حق الله

حق الله

حق الله
امری که مخالفت آن اجراء حد یا تعزیرایجاب کند. مقابل حق الناس. رجوع به مادۀ حق شود
لغت نامه دهخدا

حمدالله

حمدالله
آنکه شکر و سپاس خدا را می گوید، نام مورخ و جغرافیدان مشهور قرن هشتم
حمدالله
فرهنگ نامهای ایرانی

بقا الله

بقا الله
نیوساو از مدارج عالی سیرالی الله است. سیرالی الله وقتی بپایان میرسد که سالک وجود خود را از ما سوی الله قطع کند و سیر فی الله آنگاه محقق شود که بنده را بعد افنای مطلق وجودی و ذاتی مطهر از لوث حدثان ارزانی دارد توضیح محبوب چون خواهد که محب را برکشد نخست هر لباسی که او برکشد و بدل آن خلعت صفات خود درپوشد. پس بهمه نامهای خودش بخواند و بجای خودش بنشاند یا در موقف المواقفش موقوف گرداند یا بعالمش بهر تکمیل ناقصان باز گرداند. چون بعالمش مراجعت فرماید آن رنگهای عالم که از وبر کشیده بود اکنون برنگ خود در وی پوشاند عاشق چون در کسوت خود نگرد خود را برنگ دیگر بیند حیران بماند. . درخود نگرد همگی خود او را یابد... در هرچه نظر کند وجه دوست بیند معلوم کند که: کل شی هالک الوجهه
فرهنگ لغت هوشیار

رحم الله

رحم الله
خدا ببخشایاد، خداوند رحم کند، یا رحم الله اسلافهم و ابداخلافهم. خدا پیشینیان آنانرا ببخشایاد و جانشینانشان را پایدار دارادخ یا رحم الله الماضین منهم. خدا ببخشایاد در گذشتگان آنانرا: (وطایفه ای از ماهیرایشان. . چون قاضی محمد عبدالحمید اسحق. . رحم الله الماضین منهم... . یا رحم الله معشرالماضین. خدا ببخشاید گروه گذشتگان را. رحم الله معشر الماضین که بمردی قدم سپردندی. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار