جدول جو
جدول جو

معنی حقز - جستجوی لغت در جدول جو

حقز
(تَ)
پاسپوختن. (منتهی الارب) : حقز برجلیه، ای رمح بهما. لگد زدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرز
تصویر حرز
تعویذ، پناهگاه، جای امن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقه
تصویر حقه
راست، درست مثلاً دعاوی حقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیز
تصویر حیز
جا، مکان، محل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقا
تصویر حقا
به راستی، به درستی، برای مثال حقا که با عقوبت دوزخ برابر است / رفتن به پایمردی همسایه در بهشت (سعدی - ۱۱۰)، البته
به طور قطع و یقین، شیرین، یقیناً، به یقین، قطعاً، هر آینه، حتم، حتماً
به خدا سوگند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقه
تصویر حقه
مکر، حیله، فریب، نارو، دغلی، احتیال، غدر، تنبل، خدعه، ترب، اشکیل، خاتوله، روغان، کلک، ستاوه، چاره، ترفند، کید، دلام، قلّاشی، گربه شانی، شید، شکیل، دستان، ریو، گول، تزویر، نیرنگ، دویل
قوطی، ظرف کوچک که در آن جواهر یا چیز دیگر می گذارند
ظرف سفالی کوچکی که در سر وافور یا قلیان شیره می گذارند و تریاک یا شیره را به آن می چسبانند و دود می کنند
حقۀ کاووس: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو قند از حقۀ کاووس دادی / شکر کالای او را بوس دادی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقز
تصویر سقز
مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرز
تصویر حرز
حفظ کردن، نگهبانی کردن، نگه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقد
تصویر حقد
خشم و دشمنی نسبت به کسی، کینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقن
تصویر حقن
بازداشتن، نگه داشتن، حبس کردن
فرهنگ فارسی عمید
کشت، کشت سبز، کشت نو رسته، زمین آماده کشت کشتگاه کجاوه، شکم پیچ از بیماری های دامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه
تصویر حقه
مذاهب حقه، ثابت، راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقز
تصویر رقز
پاکوفتن، برجهیدن برجستن
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته سوراخ کردن سوارخ کنی، زنش در خنیا، دانه چیده، کوبش، کاوش کاویدن، سنگ نویسی، آوای بشکن، کندش کنده کاری
فرهنگ لغت هوشیار
اندازه کردن، تقدیر، تخمین، تقدیر کردن، تخمین کردن آنچه بدان گردن بندند آنچه بدان گردن بندند
فرهنگ لغت هوشیار
میانگی، باز داشت باز داشتن، در میان آمدن، گلو بریدن، روده ریش از تشنگی خویش نزدیک، سوی، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقر
تصویر حقر
خرد شماری خوار شمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزز
تصویر حزز
سختی
فرهنگ لغت هوشیار
زفتی، تنگاندن تنگ کردن، تیز دادن، پیچیدن، افشردن دسته گروه، گروه مرغان، پالان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقو
تصویر حقو
تهیگاه، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقن
تصویر حقن
حقنه کردن، اماله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیز
تصویر حیز
محل، جا، مکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمز
تصویر حمز
زبان گزی زبان گزیدن تره ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقا
تصویر حقا
قسم بحق، سوگند با خدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقد
تصویر حقد
غضب ثابت، کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه
تصویر حقه
((حُ قِّ))
ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر، کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک، حیله گر، زرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقن
تصویر حقن
((حَ))
بازداشتن، نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقد
تصویر حقد
((حِ))
کینه ورزی، عناد، جمع احقاد، حقود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیز
تصویر حیز
((حَ یَّ))
جای، مکان، کرانه، جهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرز
تصویر حرز
((حِ))
جای استوار، پناهگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجز
تصویر حجز
((حَ))
باز داشتن، در میان آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سقز
تصویر سقز
((سَ قِّ))
صمغ، صمغ درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقه
تصویر حقه
نیرنگ، ترفند، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حقه
تصویر حقه
Trick
دیکشنری فارسی به انگلیسی