جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حقد

حقد

حقد
کینه. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (دهار). غضب ثابت. (اقرب الموارد). ضمد. (تاج المصادر بیهقی). کین. (منتهی الارب). اِحنه. غل. هو طلب الانتقام و تحقیقه، ان الغضب اذا لزم کظمه لعجز عن التشفی فی الحال رجع الی الباطن و احتقن فیه فصار حقداً. (تعریفات). کینه و عناد. (غیاث از منتخب و کشف). ج، احقاد، حقود، (از اقرب الموارد) حقاید. (منتهی الارب) : دلها از او برمید و سینه ها بحقد او آغشته شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 369). هر دو از حقد مجادله و غصۀ مناقشه سخن راندیم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 433).
یوسف که ز ماه عقد می بست
از حقد برادران نمیرست.
نظامی.
شاه از حقد جهودانه چنان
گشت احول کالامان یارب امان.
مولوی.
گر برد حقد و صفا آرد همی
بدرودعجز و عطا کارد همی.
مولوی.
کاین ولی اﷲ را چون میزنی
این چه حقد است ای عدّوِ روشنی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

حقد

حقد
کینه در دل گرفتن. سؤالظن فی القلب علی الخلائق لاجل العداوه. (تعریفات). منتظر فرصت کین کشی بودن، نباریدن باران، برنیامدن چیزی از کان. (منتهی الارب)
کینه گرفتن بر. (منتهی الارب). کینه گرفتن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از مهذب الاسماء). کینه در دل گرفتن
لغت نامه دهخدا