- حظ
- بهره، نصیب، سهم، بهره مند شدن، دولتمند شدن
معنی حظ - جستجوی لغت در جدول جو
- حظ
- خوشی، لذت، بهره، نصیب، بهره بردن، نصیب بردن
- حظ ((حَ ظّ))
- بهره، نصیب، جمع حظوظ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن خوشبخت و گرامی در نزد شوهر
دارای حظ و بهره
خباک آغل، گورستان، پر چین، شوغا جایگاه گوسفندان
بهشت جنت
کثیف، جای چهار پایان
مرتبه، بهره رزق
جمع حظ، بهره ها بخت ها جمع حظ بهره ها برخورداریها، خوشیها، بدبختیها
تنگ گیری، بازداشت از جنبش از رفتن از چیرگی رفتار خشمناک
تحریم، حرام کردن
جمع حظیره، خباک ها آغل ها
بازداشت، منع
پرده پای
لذت یافتن برخورداری بافتن
زن برگزیده و عزیز در نزد شوهر، سوگلی
حظ ها، خوشی ها، لذت ها، بهره ها، نصیب ها، جمع واژۀ حظ
محوطه، چهاردیواری، مقبره، مکانی برای نگهداری چهارپایان، آغل، حظیرۀ قدس مثلاً بهشت
باز داشتن، منع کردن، بازداشتن و منع کردن کسی از چیزی، حرام کردن
دمادم، دم به دم
بهره مندی، بختمندی
آغل سازی
دارای بهره
واپسین دم
بوشیدن، درنگریستن
بهره مند
چشمکده ها چشمخانه ها (چشمکده حدقه چشم)
مرد چشم بر آمده