جمع واژۀ حصن. (ترجمان عادل). دزها. دژها. قلعه ها: معاقل و حصون هند بر دست لشکر او زیر و زبر گردید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 417). پاک بنائی که برسازد حصون در جهان غیب از گفت و فسون. مولوی. راه لذت از درون دان نی برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون. مولوی
جَمعِ واژۀ حصن. (ترجمان عادل). دزها. دژها. قلعه ها: معاقل و حصون هند بر دست لشکر او زیر و زبر گردید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 417). پاک بنائی که برسازد حصون در جهان غیب از گفت و فسون. مولوی. راه لذت از درون دان نی برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون. مولوی
محفوظ و استوار. (ناظم الاطباء). استوارشده به حصار و جز آن. (آنندراج). محفوظ و نگاهداشته شده. - محصون کردن، محفوظ کردن. مصون نگاه داشتن. حفظ کردن: نیل را بر قبطیان حق خون کند سبطیان را از بلا محصون کند. مولوی
محفوظ و استوار. (ناظم الاطباء). استوارشده به حصار و جز آن. (آنندراج). محفوظ و نگاهداشته شده. - محصون کردن، محفوظ کردن. مصون نگاه داشتن. حفظ کردن: نیل را بر قبطیان حق خون کند سبطیان را از بلا محصون کند. مولوی
چموش لگد زن ستور میان سرای و ساحت آن، عرصه فضا ساحت. یا صحن ارم. عرصه باغ ارم (بهشت شداد)، باغی که در نزهت و خرمی مانند بهشت باشد، یا صحن دو رنگ. دنیا عالم سفلی، شب و روز. یا صحن سیم. صفحه کاغذ سفید، قرص ماه. یا صحن عظیم. روی زمین سطح ارض. یا صحن وسیع. صحن عظیم، قدح بزرگ کاسه بزرگ. یا صحن پالوده. کاسه پالوده (فالوذج)، اندام نهانی زن بکر
چموش لگد زن ستور میان سرای و ساحت آن، عرصه فضا ساحت. یا صحن ارم. عرصه باغ ارم (بهشت شداد)، باغی که در نزهت و خرمی مانند بهشت باشد، یا صحن دو رنگ. دنیا عالم سفلی، شب و روز. یا صحن سیم. صفحه کاغذ سفید، قرص ماه. یا صحن عظیم. روی زمین سطح ارض. یا صحن وسیع. صحن عظیم، قدح بزرگ کاسه بزرگ. یا صحن پالوده. کاسه پالوده (فالوذج)، اندام نهانی زن بکر