جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با محصون

محصون

محصون
محفوظ و استوار. (ناظم الاطباء). استوارشده به حصار و جز آن. (آنندراج). محفوظ و نگاهداشته شده.
- محصون کردن، محفوظ کردن. مصون نگاه داشتن. حفظ کردن:
نیل را بر قبطیان حق خون کند
سبطیان را از بلا محصون کند.
مولوی
لغت نامه دهخدا

محضون

محضون
در کنار، در بر گیرنده در کنار گرفته، در بردارنده حاوی: مشتمل دقایق جهانداری و محضون حقایق کامگاری
فرهنگ لغت هوشیار