جدول جو
جدول جو

معنی حرارتی - جستجوی لغت در جدول جو

حرارتی
(حَ رَ)
منسوب به حرارت
لغت نامه دهخدا
حرارتی
گرمایشی
تصویری از حرارتی
تصویر حرارتی
فرهنگ واژه فارسی سره
حرارتی
گرمایی، کاتولیک
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آراستی
تصویر آراستی
(دخترانه و پسرانه)
بنا به روایات نام عموی زرتشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
پیش رو، برابر، کنایه از سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراروی
تصویر سراروی
قیفال، رگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند، رگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
گرما، گرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بسیار بی شرم، زرنگ و حقه باز
فرهنگ فارسی عمید
(پُ حَ رَ)
حالت و چگونگی پرحرارت
لغت نامه دهخدا
درست این واژه در تازی زراعی است برزی منسوب به زراعت: زمینهای زراعتی. توضیح: بقاعده عربی منسوب به زراعت) زراعی (آید ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است
فرهنگ لغت هوشیار
تجاری (درست) بازاری سودایی منسوب به تحجارت مربوط بامور بازرگانی. توضیح در عربی طبق قاعده (تجاری) مستعمل است. ولی در فارسی بقیاس اباحتی و ملامتی (تجارتی) آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستی
تصویر براستی
حقاً، الحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراریت
تصویر فراریت
از ساخته های فارسی گویان نپایی نپایایی گریزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرارتی
تصویر مقرارتی
روشباره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی چشم و رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابتی
تصویر قرابتی
منسوب به قرابت مربوط و متعلق به خویشاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
گرمی، گرم شدن، تبش، مقابل برودت
فرهنگ لغت هوشیار
رگی است که چون آنرا بگشایند خون از سر و روی انسان کشیده شود قیفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی شرم، حقه باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
((حَ رَ))
گرما، گرمی، تندی، تیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجارتی
تصویر تجارتی
منسوب به تجارت، مربوط به امور بازرگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
((فَ))
پیش روی، برابر، سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
هجری، در مقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی چشم و رو، بی چشم ورو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از براستی
تصویر براستی
در حقیقت، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجارتی
تصویر تجارتی
سوداگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
سوز، گرما
فرهنگ واژه فارسی سره
تاب، تف، تفت، دما، گرما، گرمی، نایره
متضاد: برودت، سردی، تندی، تیزی، حدت، شدت، شور، هیجان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شیطنت آمیز، شیطون، شورشگر
دیکشنری اردو به فارسی
داستانی، روایت
دیکشنری اردو به فارسی
پیشگیرانه، محافظ، محافظتی
دیکشنری اردو به فارسی
اشاره ای، نشان دهنده، اشاری
دیکشنری اردو به فارسی
تجاری
دیکشنری اردو به فارسی
ریاست جمهوری
دیکشنری اردو به فارسی
دیپلماتیک
دیکشنری اردو به فارسی