معنی حدور - جستجوی لغت در جدول جو

حدور

تصویری از حدور — تصویر حدور

فرهنگ فارسی عمید

حدور

لغت نامه دهخدا

حدور

لغت نامه دهخدا

حدور

لغت نامه دهخدا

حدور

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یدور — تصویر یدور

ترکیب ید با عنصر دیگر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از صدور — تصویر صدور

صدرها، بالاها، سینه ها، پیشوایان، جمع واژۀ صدر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حدود — تصویر حدود

حدها، اندازه ها، مقدارها، مرز ها، جمع واژۀ حد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قدور — تصویر قدور

قدرها، دیگ ها، مرجل ها، جمع واژۀ قدر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خدور — تصویر خدور

خدرها، پرده ها، جمع واژۀ خدر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حذور — تصویر حذور

حذر کننده، پرهیز کننده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بدور — تصویر بدور

بدره ها، کیسه های زر، همیان ها
ماه های تمام، کیسه های زر، همیان ها، جمع واژۀ بدره، جمع واژۀ بدر

فرهنگ فارسی عمید

(حَ رَ)

زمینی از بنی حارث بن کعب. (معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

(اُ)

زمین نشیب. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

(حَدْ وَ)

حالت و چگونگی حدور. محدودیت. تناهی

لغت نامه دهخدا

(حُ رَ)

حی ذوحدوره، قبیلۀ جمع و انبوه

لغت نامه دهخدا

(تَ)

فربه شدن. ضخم شدن. (زوزنی) ، روان کردن چشم اشک را. (از منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

تصویری از خدور — تصویر خدور

کیک کک، مگس جمع خدر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدوره — تصویر حدوره

فربه شدن، ضخیم شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از صدور — تصویر صدور

بزرگان، جمع صدر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تدور — تصویر تدور

مدور بودن بودن چیزی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دحور — تصویر دحور

راندن دور کردن رانده دور کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حقور — تصویر حقور

صاحب حق دارنده حق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حصور — تصویر حصور

تنگدل، بخیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حضور — تصویر حضور

حاضر آمدن، شهود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حسور — تصویر حسور

فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حزور — تصویر حزور

کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حرور — تصویر حرور

حرارت، گرماها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدوث — تصویر حدوث

نوشدن، نو پیدا شدن چیزی، نو آمدن، وجود بعد از عدم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدود — تصویر حدود

نواحی، اطراف، حوالی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حذور — تصویر حذور

سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بدور — تصویر بدور

پرماهی شب های پرماه پیشی گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حبور — تصویر حبور

شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدود — تصویر حدود

نزدیک، پیرامون، نزدیک به

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از حضور — تصویر حضور

آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه

فرهنگ واژه فارسی سره