جدول جو
جدول جو

معنی حامی - جستجوی لغت در جدول جو

حامی
(پسرانه)
مدافع، حمایت کننده، پشتیبان
تصویری از حامی
تصویر حامی
فرهنگ نامهای ایرانی
حامی
پشتیبان
تصویری از حامی
تصویر حامی
فرهنگ واژه فارسی سره
حامی
حمایت کننده بعنایت و کرم دفاع کننده، پشتیبان، هوادار
تصویری از حامی
تصویر حامی
فرهنگ لغت هوشیار
حامی
نگهبانی کننده، حمایت کننده
تصویری از حامی
تصویر حامی
فرهنگ فارسی معین
حامی
پشتیبان، حمایت کننده
گروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوح
شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانند بربری و مصری کهن
تصویری از حامی
تصویر حامی
فرهنگ فارسی عمید
حامی
Sponsor, Proponent, Protector, Supporter, Supportive
تصویری از حامی
تصویر حامی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حامی
сторонник , защитник , спонсор , поддерживающий
دیکشنری فارسی به روسی
حامی
Befürworter, Beschützer, Sponsor, Unterstützer, unterstützend
دیکشنری فارسی به آلمانی
حامی
прихильник , захисник , спонсор , прихильник , підтримуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حامی
zwolennik, obrońca, sponsor, wspierający
دیکشنری فارسی به لهستانی
حامی
支持者 , 保护者 , 赞助商 , 支持者 , 支持的
دیکشنری فارسی به چینی
حامی
defensor, protetor, patrocinador, apoiador, solidário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حامی
sostenitore, protettore, sponsor, solidale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حامی
proponente, protector, patrocinador, partidario, solidario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حامی
partisan, protecteur, sponsor, supporter, solidaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حامی
voorstander, beschermer, sponsor, supporter, ondersteunend
دیکشنری فارسی به هلندی
حامی
ผู้สนับสนุน , ผู้ปกป้อง , ผู้สนับสนุน , ผู้สนับสนุน , สนับสนุน
دیکشنری فارسی به تایلندی
حامی
pendukung, pelindung, sponsor, mendukung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حامی
مؤيّدٌ , حامٍ , كفيلٌ , داعمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
حامی
समर्थक , रक्षक , प्रायोजक , सहायक
دیکشنری فارسی به هندی
حامی
תומך , מגן , מְאַמֵּץ , תּוֹמֵך
دیکشنری فارسی به عبری
حامی
提案者 , 保護者 , スポンサー , 支持者 , 支援的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حامی
지지자 , 보호자 , 후원자 , 지원하는
دیکشنری فارسی به کره ای
حامی
savunucu, koruyucu, sponsor, destekçi, destekleyici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حامی
mfuasi, mlinzi, mdhamini, msaidizi, msaada
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حامی
সমর্থক , রক্ষক , পৃষ্ঠপোষক , সমর্থক , সহায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
حامی
حامی , محافظ , کفیل , حامی , معاون
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حامین
تصویر حامین
(پسرانه)
جمع حامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تحامی
تصویر تحامی
پرهیز کردن و از چیزی خود را نگهداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحامی
تصویر تحامی
خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محامی
تصویر محامی
وکیل دادگستری، مدافع شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحامی
تصویر تحامی
((تَ))
پرهیز کردن، خود را نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محامی
تصویر محامی
((مُ))
حمایت کننده، دفاع کننده، وکیل دادگستری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رامی
تصویر رامی
(پسرانه)
رامتین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حانی
تصویر حانی
(دخترانه و پسرانه)
میش یا گاو وحشی
فرهنگ نامهای ایرانی