آگاه، متوجه، ملتفت، فعلی، کنونی، مناسب حال به محض اینکه، در حال، در ساعت، در دم، در وقت، برای مثال در آن مجلس که او لب برگشادی / نبودی تن که حالی جان ندادی (نظامی۲ - ۲۱۵)، گرفتند حالی جوان مرد را / که حاصل کن این سیم یا مرد را (سعدی۱ - ۸۵)اکنون، حالا، در آن موقعیت آراسته حالی شدن: دریافتن، فهمیدن، درک کردن حالی کردن: بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
آگاه، متوجه، ملتفت، فعلی، کنونی، مناسب حال به محض اینکه، در حال، در ساعت، در دم، در وقت، برای مِثال در آن مجلس که او لب برگشادی / نبودی تن که حالی جان ندادی (نظامی۲ - ۲۱۵)، گرفتند حالی جوان مرد را / که حاصل کن این سیم یا مرد را (سعدی۱ - ۸۵)اکنون، حالا، در آن موقعیت آراسته حالی شدن: دریافتن، فهمیدن، درک کردن حالی کردن: بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
برابر شونده (مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است). (از غیاث) (آنندراج) ، مقابل و رویاروی. (ناظم الاطباء). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازۀ قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. (مجمل التواریخ گلستانه). لب ّ، محاذی و رویاروی شدن. (منتهی الارب)
برابر شونده (مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است). (از غیاث) (آنندراج) ، مقابل و رویاروی. (ناظم الاطباء). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازۀ قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. (مجمل التواریخ گلستانه). لب ّ، محاذی و رویاروی شدن. (منتهی الارب)
از ریشه پارسی هنجی آن که در خدایخانه آیین هنج (حج) به جای آرد کسی که در مکه مراسم حج بجا آورد حاج. توضیح استعمال این کلمه قیاسا صحیح است و گویندگان بزرگ هم آنرا بکار برده اند. یا حاجی حاجی مکه. در مورد کسی گویند که بجایی میرود و تا دیری باز نمیگردد
از ریشه پارسی هنجی آن که در خدایخانه آیین هنج (حج) به جای آرد کسی که در مکه مراسم حج بجا آورد حاج. توضیح استعمال این کلمه قیاسا صحیح است و گویندگان بزرگ هم آنرا بکار برده اند. یا حاجی حاجی مکه. در مورد کسی گویند که بجایی میرود و تا دیری باز نمیگردد
رو به رو شونده برابر شونده روبرو شونده، (تعبیر قیدی) مقابل برابر: توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی دروازه قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند
رو به رو شونده برابر شونده روبرو شونده، (تعبیر قیدی) مقابل برابر: توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی دروازه قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند
کادی بنگرید به کادی درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
کادی بنگرید به کادی درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره