- جگرآور ((~. وَ))
- پردل، دلیر
معنی جگرآور - جستجوی لغت در جدول جو
- جگرآور
- بی باک، پردل، دلاور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی باک و دلاور
مجموعه
مثمر، میوه آور، با ثمر
تذرو قرقاول
آنکه خبر از کسی یا جایی آورد، گل قاصد
عذرآورنده، بهانه آور
به رنگ جگر، سرخ پر رنگ، برای مثال بر کنار دجله دور از یار و مهجور از دیار / دارم از اشک جگرگون دجلۀ خون در کنار (جامی - ۲۵۷)
آنکه از کسی یا جایی خبر می آورد
هر درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار، در بانکداری سرمایه ای که سود بدهد، پردوکتیف
آنچه باعث حزن و اندوه بسیار شود، جان گداز
پرزور، قوی، کسی که با دیگری به زور و قهر رفتار کند
کاردان
جمع کننده فراهم آورنده
ظرفی باشد برنجین که آنرا مانند دبه روغن سازند
تذرو، قرقاول
دلیر، بی باک
کاردان، کارفرما
کسی که غم و اندوه بسیار بخورد، آنکه غم دیگری را بخورد، یار غمخوار
مایۀ ناراحتی
دلیر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
مایۀ ناراحتی
دلیر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
Fruitfully
Coercive
Disadvantageous
плодовито
принудительный
неблагоприятный
fruchtbar
zwingend
nachteilig
плідно
примусовий
шкідливий