- جَاهِل
- وحشیانه، نادان، پر صدا و خودخوٰاه، به طور ملامت آمیز، جاهل
معنی جَاهِل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیدار، مراقب
بی صدا، بیکار
بی طرف، منصفانه، عادل
ظاهری، آشکار، قابل مشاهده، ظاهر
پرسشگر، مایع
سرفه کننده، سرفه کردن
شایسته، ناسپاس
کامل، جامع، شامل، کلّی، فراگیر
جذب کننده، مشغول
زودگذر، محو شدن، ناپدید
رونق، درخشان، راغب
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
بی ثمر، خشک
کارگر، عامل، در حال کار
جذب کننده، جذّاب، جاذب
آماده
گسترده، گرسنه
بحثی، بحث کردن، جدلی
کمرنگ، رنگ پریده
بی فایده، باطل، بیهوده، بیهودگی
باردار، حامله
پر جنب و جوش، کامل، پر حادثه
پژمرده
زخم زننده، آزاردهنده
استبدادی، ناعادلانه
مجرم، مرتکب
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
یخ زده، سفت و سخت
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
سیلابی، جارو کردن
کشنده، قاتل