- جویده
- زیر دندان نرم و خرد شده
معنی جویده - جستجوی لغت در جدول جو
- جویده
- چیزی که زیر دندان نرم شده باشد، کنایه از نامفهوم
- جویده ((جَ دِ))
- آن چه که زیر دندان نرم و خرد شده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مریم نخودی کوهی مریم نخودی کوهی
شاخه بی برگ، و بمعنی صحیفه، روزنامه
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
جستجو کننده، طالب
آنکه چیزی را میجود
ژولیده و پریشان
به جوش آمده، جوش داده شده
جستجو کننده، طلب کننده، کاوش کننده، برای مثال گر گران و گر شتابنده بود / آنکه جوینده ست یابنده بود (مولوی - ۳۷۲)
خرد کردن چیزی در زیر دندان، خاییدن
آنکه یا آنچه چیزی را می جود، هر یک از جانوران راستۀ جوندگان
مفرد واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱)
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،برای مثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،
جنبیده حرکت کرده، لرزیده. ناله کرده زاری کرده
جوی کوچک
Chew, Gnaw, Crunch
жевать , грызть
kauen, nagen
жувати , гризти
żuć, gryźć
咀嚼 , 啃
mastigar, roer
masticare, rosicchiare
masticar, roer
mâcher, ronger
kauwen, knagen
เคี้ยว , ขบ
mengunyah
مضغ, قضم
चबाना