جدول جو
جدول جو

معنی جویده - جستجوی لغت در جدول جو

جویده
زیر دندان نرم و خرد شده
تصویری از جویده
تصویر جویده
فرهنگ لغت هوشیار
جویده
چیزی که زیر دندان نرم شده باشد، کنایه از نامفهوم
تصویری از جویده
تصویر جویده
فرهنگ فارسی عمید
جویده
((جَ دِ))
آن چه که زیر دندان نرم و خرد شده باشد
تصویری از جویده
تصویر جویده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویده
تصویر آویده
(دخترانه)
مشتاق، خواهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جعیده
تصویر جعیده
مریم نخودی کوهی مریم نخودی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریده
تصویر جریده
شاخه بی برگ، و بمعنی صحیفه، روزنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
جستجو کننده، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جونده
تصویر جونده
آنکه چیزی را میجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولیده
تصویر جولیده
ژولیده و پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
به جوش آمده، جوش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
جستجو کننده، طلب کننده، کاوش کننده، برای مثال گر گران و گر شتابنده بود / آنکه جوینده ست یابنده بود (مولوی - ۳۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
خرد کردن چیزی در زیر دندان، خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جونده
تصویر جونده
آنکه یا آنچه چیزی را می جود، هر یک از جانوران راستۀ جوندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جریده
تصویر جریده
مفرد واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱)
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها، برای مثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نویده
تصویر نویده
جنبیده حرکت کرده، لرزیده. ناله کرده زاری کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریده
تصویر جریده
((جَ دِ))
دفتر، روزنامه، عده ای سوار بدون پیاده، مجازاً سبکبار، مجرّد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
((یَ دِ))
جستجو کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
((جَ دَ))
غذا یا هر چیز دیگر را زیر دندان له کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جویچه
تصویر جویچه
جوی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
Chew, Gnaw, Crunch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
жевать , грызть
دیکشنری فارسی به روسی
жувати , гризти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
เคี้ยว , ขบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
مضغ, قضم
دیکشنری فارسی به عربی