جدول جو
جدول جو

معنی جورس - جستجوی لغت در جدول جو

جورس
لاتینی تازی گشته آبسوار
تصویری از جورس
تصویر جورس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آورس
تصویر آورس
فرانسوی رگبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آورس
تصویر آورس
بیزار، رگ بار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بورس
تصویر بورس
بها بازار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بورس
تصویر بورس
فروش اوراق بهادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاورس
تصویر جاورس
پارسی تازی گشته گاورس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوری
تصویر جوری
توافق و هماهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوره
تصویر جوره
همرنگ و هم وزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جورب
تصویر جورب
پارسی تازی گشته گورب موزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواس
تصویر جواس
شیر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورس
تصویر خورس
یونانی تازی گشته همسرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورس
تصویر کورس
پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی می کند
در ورزش مسیر مخصوص در رقابت های اسب دوانی، اتومبیل رانی، موتورسیکلت رانی و مانند آن ها
مسابقۀ سرعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاورس
تصویر جاورس
گاورس، دانه ای تلخ مزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم می روید، گال، بسل، شوشو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورس
تصویر بورس
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورس
تصویر دورس
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسابقه، مسافت طی شده
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنه بودن احتیاج بخوردن داشتن جوع مقابل سیری: تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار خ
فرهنگ لغت هوشیار
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورس
تصویر بورس
خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (واژه فرهنگستان)، کمک هزینه پرداختی به دانشجو جهت تحصیل، راتبه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاورس
تصویر جاورس
((وَ))
دانه تلخ مزه گیاهی از نوع ارزن که در کشتزار گندم روید، گاورس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کورس
تصویر کورس
((کَ رَ))
پیچ و شکن موی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کورس
تصویر کورس
((رْ))
مسابقه، هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اورس
تصویر اورس
سروکوهی. ارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جور
تصویر جور
جفا، ستم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جرس
تصویر جرس
آواز نرم وآهسته زنگی که بر گردن چهار پایان می بندند، زنگ
فرهنگ لغت هوشیار
ستم کردن در حکم، میل کردن از راستی در راه، از راه منحرف شدن، کنار رفتن مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرس
تصویر جرس
زنگ، به ویژه زنگی که بر گردن چهارپایان می بستند
چرس، بند و زندان
برای مثال کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب / وه که بس بی خبر از این همه بانگ جرسی (حافظ - ۹۰۸)
شکنجه، آزار، فشار، چرخشت، آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جور
تصویر جور
گونه، نوع، مقابل ناجور، دارای نظم و ترتیب و بسامان، دارای هماهنگی یا سازگاری
جور شدن: فراهم و آماده شدن، مرتب و هماهنگ شدن
جور کردن: فراهم و آماده کردن، مرتب و هماهنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورس
تصویر ورس
مهار شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرس
تصویر جرس
((جَ رَ))
زنگ، درای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرس
تصویر جرس
((جَ))
سخن گفتن، نغمه سرودن، آواز نرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جور
تصویر جور
نوع، گونه، منظم، مرتب
فرهنگ فارسی معین