- جوانمرد
- کنایه از کریم و سخی، و بخشنده
معنی جوانمرد - جستجوی لغت در جدول جو
- جوانمرد
- شخص بخشنده، بزرگوار و صاحب همت و فتوت
- جوانمرد ((جَ مَ))
- کریم، بخشنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخاوت بخشندگی، همت فتوت
بخشندگی، سخاوت
سخاوت، فتوت
ناکس، پست فطرت، خسیس، بخیل، فرومایه
نانجیب، رذل، بداصل
کسی که در جوانی مرده باشد
آویاتور
آنکه در قطار عالم بسیار سفر کند، سائح
رانندۀ هواپیما، خلبان
کسی که در جوانی مرده باشد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رهگیر، گیتی نورد، توریست، سیّاح، جهان نورد، گیتی خرام، سائح
بیان، اظهار، اقرار، اثبات، شرح
Junior
младший
junior
молодший
junior
júnior
junior
junior
junior
junior
จูเนียร์
जूनियर
ג'וניור