معنی ناجوانمرد ناجوانمرد بدجنس، بدذات، بی حمیت، بی مروت، دون همت، سفله، فرومایه، ناکس، بخیل، لئیم، ممسکمتضاد: جوانمرد فرهنگ واژه مترادف متضاد