- جهانگیر (پسرانه)
- فاتح جهان، فتح کننده جهان
معنی جهانگیر - جستجوی لغت در جدول جو
- جهانگیر
- عالمگیر
- جهانگیر
- گیرنده عالم مسخر جهان. توضیح صفت پادشاه فاتح آید. یا شهرت جهانگیر. شهرتی که بهمه اقطار جهان رسد
- جهانگیر
- گیرنده جهان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بین المللی، جهانی، جهان گشا، کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد
گرانمایه
جاسوس منهی
تسخیر کننده عالم
آنکه در قطار عالم بسیار سفر کند، سائح
نگهبان جهان پادشاه سلطان، مدیرامور جهان پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند مقابل جهانگیر
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رهگیر، گیتی نورد، توریست، سیّاح، جهان نورد، گیتی خرام، سائح
جهان گشایی، تصرف و گرفتن کشورهای دیگر، جهان گیری، کشورستانی
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)
پادشاه، نام یزدان، صفت برای خداوند
جاسوس، سخن چین
هر چیزی که قیمت بسیار داشته باشد قیمتی گرانبها
متمکن، جای گیرنده، استوار
قفل ساز
هر چیز قیمتی و گران مایه، گران بها، بهاور، بهایی، برای مثال دو یاره بهاگیر و دو گوشوار / یکی طوق پرگوهر شاهوار (فردوسی - ۷/۳۶۹)
آنچه جایی را اشغال کند جای گیر متحیز، شاغل. جا گرفتن، تاثیر کردن، موثر شدن، بدل نشستن، املایی از (جای گیر)
منسوب به جهان دنیوی امور جهانی، آنچه که بهمه جهان رسد: شهرت جهانی، اهل دنیا مردم گیتی، جمع جهانیان
میوه رز میوه مو. این میوه بصورت یک خوشه مرکب از دانه هاست که هر یک را حبه یا دانه انگور گویند و آنها بشکل کروی بیضوی تخم مرغی برنگها و باندازه های مختلف اند، درخت رز مو
جای گیر، پرحجم، جاگیر، کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد، پذیرفته، مورد قبول، مؤثر، جانشین
مربوط به جهان، بین المللی، هر یک از مردم جهان
آن چه جایی را اشغال کند، شاغل
انجیر، انگور