هرچیز را گویند که قیمت و بهای بسیار داشته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). متاع قیمتی و گرانمایه. (آنندراج). هر چیزی که قیمت بسیار داشته باشد. گرانبها. قیمتی. (فرهنگ فارسی معین). ارزنده. پربها: بگفت و فرود آمد از خنگ عاج ز سر برگرفت آن بهاگیر تاج. فردوسی. جهاندار بنشست بر تخت عاج بیاویختند آن بهاگیر تاج. دوباره بهاگیر و دو گوشوار یکی طوق پرگوهر شاهوار. فردوسی. ز پیروزه و لعل و رویین دگر نبد چیزی آنجا بهاگیرتر. اسدی. هم از هر کجا چیز خیزد دگر بدین جای باشد بهاگیرتر. اسدی. نیست جمال و شرف شوشتر جز به بهاگیر و نکو ششتری. ناصرخسرو. بهاگیر و درخشانی ای شعر ناصر مگر خود نه شعری بدخشان نگینی. ناصرخسرو
نام دیهی در خراسان قدیم، آقای پورداود گوید: آثار نسا در خراسان نزدیکی دیهی بنام باگیر در نوزده هزارگزی مغرب اشک آباد دیده میشود، نام دیه باگیر از مأخذ روسها بنظر نگارنده رسید و شاید همان باجگیر (باجگیران) باشد که در سرحد ایران و ترکستان و روسیه است، در روی نقشه های مختلف باژیر نوشته شده است، (فرهنگ ایران باستان ص 284)