جدول جو
جدول جو

معنی جعده - جستجوی لغت در جدول جو

جعده
بره های ماده، گل اربه از گیاهان کرمکش از داروها مریم نخودی کوهی
تصویری از جعده
تصویر جعده
فرهنگ لغت هوشیار
جعده
جاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جعبه
تصویر جعبه
ظرفی صندوق مانند که از مقوا، چوب، پلاستیک و امثال آن ساخته می شود، تیردان، ترکش
در موسیقی نوعی آلت موسیقی، برای مثال چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد - ۴۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاده
تصویر جاده
راه وسیع و بزرگ، شاهراه، راه وسیع عمومی در خارج شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وعده
تصویر وعده
نوید، قول، قرار، خبر خوش دربارۀ آینده، مژده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قعده
تصویر قعده
نوع نشستن، یک بار نشستن، مرکب انسان، فرش یا مسندی که بر آن بنشینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رعده
تصویر رعده
اضطراب و لرزه از ترس یا حالت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرده
تصویر جرده
برهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نویدنش پشت پتیست نوید نویذ (در لغت فرس برابر با آگهی دادن و خرام آمده است) فردوسی آن را برابر با (وعد) به کار برده به دیدار تو داده ایمش نوید زما بازگشت است دل پرامید گرگانی نیز آن را با همین مانک به کار برده فراق دوست سر تا سر امید است ز روز خرمی دل را نوید است دیسیات دسیاد نویده مژده، یا وعده و و عید وعد و عید، عهد پیمان: (سخن وی حق وعده وی راست)، قول قرار: گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده ه زحد بشد و مانه دودیدیم و نه یک. (حافظ)، دفعه مرتبه بار: (عبدل گویا روزی سی شاهی مزد میگیرد) توضیح وعده بر وزن حمله در اصل (وعد) بر وزن حمل است ولی آنرا شعرا نیز دراشعار خود بکار برده اند ناصر خسرو گوید: مر مرا شکر چسان وعده کنی گرت سنگ است ای پسر در آستین. (نداب) یا راست کردن وعده. بقول و قرار خودکاملا عمل کردن: (صدق در سنت راست گفت و راست کردن وعده باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
عضوی از بدن انسان یا حیوان که غذا در آن داخل و هضم میشود و در سمت چپ بدن انسان قرار گرفته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعده
تصویر کعده
کوهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قاعد، سترونان، جنگ نرفتگان، تنبل ها، نشیمن، زین پالان، چارپای شبان که برآن نشینند، فرش که روی آن نشینند، آنچه که بر روی آن نشینند از قبیل زین و اسب و غیره که بر آن سوار شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجده
تصویر عجده
زاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعده
تصویر سعده
رمده شیرواش از گیاهان (گویش گیلکی) واحد سعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوده
تصویر جوده
نیکی، زودی، تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنده
تصویر جنده
زن بدکاره، تباهکار، فاحشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعدر
تصویر جعدر
کوتوله کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعوده
تصویر جعوده
مرغولگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعیده
تصویر جعیده
مریم نخودی کوهی مریم نخودی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدعه
تصویر جدعه
باقیمانده و بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاده
تصویر جاده
شاهراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعده
تصویر رعده
لرزه لرز از ترس لرزه جنبش تشنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعده
تصویر بعده
بازه، دور اندیشی، دورا، بیگانگی (بازه فاصله)، سرزمین دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
تیردان، صندوق کوچک از مقوا یا چوب یا غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجعده
تصویر مجعده
مونث مجعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرده
تصویر جرده
((جُ دِ))
اسب اخته شده، اسبی که پدرش عربی و مادرش از نژاد دیگر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قعده
تصویر قعده
((قَ دَ یا دِ))
یک بار نشستن، مرکب انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رعده
تصویر رعده
((رِ دَ یا دِ))
لرزه، جنبش، تشنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنده
تصویر جنده
((جِ دِ))
فاحشه، روسپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قعده
تصویر قعده
((قُ دَ یا دِ))
آن چه که روی آن نشینند از قبیل زین و غیره، مرکب که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرده
تصویر جرده
((جَ دِ))
اسب زرد رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
((جَ بِ))
تیردان، صندوقچه، هر چیز قوطی مانند، سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط، تقسیم قاب سرپوشیده ای برای ان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاده
تصویر جاده
((دِّ))
شاهراه، راه بزرگ
جاده صاف کن: کنایه از آن که وسیله پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاده
تصویر جاده
راه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
بسته
فرهنگ واژه فارسی سره