معنی جنده
جنده
((جِ دِ))
فاحشه، روسپی
تصویر جنده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جنده
جنده
جنده
زن بدکاره، تباهکار، فاحشه
فرهنگ لغت هوشیار
جنده
جنده
خودفروش، روسپی، فاحشه، لکاته، معروفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جندل
جندل
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
جاده
جاده
راه
فرهنگ واژه فارسی سره
جنبه
جنبه
سویه
فرهنگ واژه فارسی سره
بنده
بنده
برده، زر خرید، غلام
فرهنگ لغت هوشیار
جنبه
جنبه
حرکت
فرهنگ واژه فارسی سره
دنده
دنده
هر یک از استخوانهای پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
رجنده
رجنده
رزنده رنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار