- جراید
- روزنامه ها
معنی جراید - جستجوی لغت در جدول جو
- جراید
- دفاتر و امثال آن، مجلات، روزنامه ها
- جراید
- جریده ها، روزنامه ها، مجله ها، کتاب ها، صحیفه ها، دفترها، دفاتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، کارکشته ها و دلیرها، یکه ها و تنهایان، با آمادگی ها، جمع واژۀ جریده
- جراید ((یِ))
- جمع جریده، روزنامه ها، دفترها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دفترها، جراید
وظیفه روان، جیره، مقرری
جمع جریمه. گناهان، تاوانها مجازاتهای نقدی
جمع جریره گناهان گناهها
جمع خریده. لولو های ناسفته، دوشیزگان زنان شرمگین
خریده ها، دوشیزه های با شرم و حیا، جمع واژۀ خریده
جریره ها، گناه ها، بزه ها، جنایت ها، جمع واژۀ جریره
جریمه ها، پولهایی که از مجرمین گرفته می شود، مجازات نقدی، کنایه از مجازات ها، گناه ها، بزه ها، جمع واژۀ جریمه
جمع فرید و فریده یگانه ها مفردات، اشیا نفیس، عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است
فریدها، یکتاها، بی نظیرها، بی مانندها، جمع واژۀ فرید، جمع واژۀ فریده
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
ملخ ملخ. یا جراد منتشر. ملخ پراکنده
شاخ خرما، تک تنها تنها تنهارو منفرد
نیزۀ کوتاه، یکه و تنها
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
ملخ، حشره ای بال دار، با پاهای بلند و چشم های بزرگ که به کمک پاهای عقبی خود می جهد