معنی جرید
جرید
((جَ))
تنها، تنهارو، منفرد
تصویر جرید
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جرید
جرید
جرید
شاخ خرما، تک تنها تنها تنهارو منفرد
فرهنگ لغت هوشیار
جرید
جرید
نیزۀ کوتاه، یکه و تنها
فرهنگ فارسی عمید
جرید
جرید
شیشه ی خرد شده، ریز، خرد
فرهنگ گویش مازندرانی
جنید
جنید
نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
فرهنگ نامهای ایرانی
جریر
جریر
نام دانشمند معروف و مؤلف تاریخ طبری
فرهنگ نامهای ایرانی
جدید
جدید
تازه، نو، نوین، نوباوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تجرید
تجرید
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
جراید
جراید
روزنامه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
برید
برید
نامه رسان، قاصد
فرهنگ لغت هوشیار