- جرانغار
- مغولی ستون چپ جانب دست چپ میسره مقابل برانغار
معنی جرانغار - جستجوی لغت در جدول جو
- جرانغار
- جناح چپ، طرف چپ، مقابل میمنه، میسره، جناح ایسر، طرف چپ لشکر
- جرانغار ((جَ))
- جانب دست چپ، میسره، مقابل برانغار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، مشأمه، طرف راست لشکر
ترکی ستون چپ لشکری که سوی چپ شاه یا سپهسالار می تازد
تخت روان
مغولی راستگروه فوج جانب دست راست میمنه مقابل جوانغار
جانب دست چپ میسره مقابل برانغار. از ترکی دست چپ سوی چپ
نگهبان جهان پادشاه سلطان، مدیرامور جهان پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند مقابل جهانگیر
جمعیت و هجوم عوام الناس به جهت کاری
سنگین بار، کسی که بار گران دارد
پادشاه، نام یزدان، صفت برای خداوند
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
حیوان
انسان و حیوان زنده
انسان، حیوان و گیاهی که جان داشته باشد، ذی روح، کنایه از مستحکم، بادوام
نگاهبان، پاسبان، حافظ جان، محافظ مخصوص پادشاه که در قدیم با شمشیر در کنار سلطان بود،برای مثال ندیم و حاجب و جاندار و دستور / همه خفتند خسرو ماند و شاپور (نظامی۲ - ۲۸۱) ، وگر کندرای است در بندگی / ز جانداری افتد به خربندگی (سعدی۱ - ۱۹۵)
نگاهبان، پاسبان، حافظ جان، محافظ مخصوص پادشاه که در قدیم با شمشیر در کنار سلطان بود،