- جامدادی
- وسیله ای کیف مانند که در آن مداد، خودکار و امثال آن را نگه داری می کنند
معنی جامدادی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
آئینه کاری کردن
هرزیدی فریاتیک
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
پاینده، پایدار، همیشگی
جا کردن، گنجاندن، داخل کردن
چیزی را در جایی قرار دادن، برای کسی جایی معین کردن و او را نشاندن
چیزی را در جایی قرار دادن، برای کسی جایی معین کردن و او را نشاندن
دام پروری، شغل و عمل دام پرور، نگهداری و پرورش حیوانات اهلی، محل پرورش حیوانات اهلی
ناکامی بی مرادی حرمان یاس: (بمجالست ومنافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم)، عدم رضایت ناخشنودی، بدبختی
مدیونی، بدهکاری، مقروضی
نگاه داری و پرورش جانوران اهلی مانند گوسفند، گاو، اسب، شتر و مانند آن ها
ناکامی، حرمان
Solidification
затвердевание
Verfestigung
затвердіння
krzepnięcie
solidificação
solidificazione
solidificación
solidification
verharding
การทำให้แข็งตัว
pemadatan
تجميدٌ
ठोसकरण
הִתקַשׁוּת
katılaşma
ugumuaji
কঠিনীকরণ