جدول جو
جدول جو

معنی جامکاری

جامکاری((مِ))
آیینه کاری، آیینه کاری کردن
تصویری از جامکاری
تصویر جامکاری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جامکاری

جام کاری

جام کاری
آیینه کاری، جام کاری کردن مثلاً آیینه کاری کردن، پیاپی جام شراب گرفتن و نوشیدن
جام کاری
فرهنگ فارسی عمید

کامکاری

کامکاری
کامروا یی کامرا نی، توفیق موفقیت: (همه مهتران را بدان جا نگاشت نگر تا چنین کامکاری که داشت ک) (دقیقی. گشتاسب نامه برگزیده شعر م. معین)
کامکاری
فرهنگ لغت هوشیار

خامکاری

خامکاری
بی ربطی در کار و عمل، خام دستی، بی وقوفی، کودنی، (ناظم الاطباء)، عمل خامکار:
ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی او
گر شحنۀ بدگوی او در حلقم افغان نشکند،
خاقانی،
خوی او از خامکاری کم نکرد
سینۀ من سوخت چشمش نم نکرد،
خاقانی،
لیکن از خامکاری پدرت
سایۀ چتر دور شد ز سرت،
نظامی،
بعشق اندر صبوری خامکاریست
بنای عاشقی بر بیقراریست،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پایکاری

پایکاری
عمل پایکار. شاگردی خانه شاگردی، رعیتی نوکری مقابل امیری پادشاهی سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار

رقمکاری

رقمکاری
علامتگذاری حروف، نویسندگی کتابت، محاسبه، حکاکی
رقمکاری
فرهنگ لغت هوشیار