جدول جو
جدول جو

معنی جادوکش - جستجوی لغت در جدول جو

جادوکش
کشندۀ جادو، کسی که جادوگر را بکشد
تصویری از جادوکش
تصویر جادوکش
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جادوک
تصویر جادوک
جادوگر کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
کسی که سحر و جادو کند، افسونگر، ساحر، جادوپیشه، جادوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
شگفت انگیز مثلاً چشمان جادویی،
ساحری، جادوگری، برای مثال خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲ - ۴۸۰)
جادویی کردن: سحر کردن، جادو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادوزن
تصویر جادوزن
زن جادوگر، زن افسونگر
آنکه سحر و جادو به کار ببرد، آنکه سحر و جادو را از کار بیندازد و باطل کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادومنش
تصویر جادومنش
دارای روش و منش جادوگران، فریبنده، برای مثال جادومنشی به دل ربودن / ریحان نفسی به عطر سودن (نظامی۳ - ۴۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاقوکش
تصویر چاقوکش
کسی که چاقو بکشد و به دیگری زخم بزند، آنکه با چاقو به مردم حمله کند، آنکه با چاقوکشی و تهدید مردم از آن ها باج بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاروکش
تصویر جاروکش
جارو کننده، مامور شهردای که کارش جاروکردن کوچه ها و خیابان ها است، سپور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادوفش
تصویر جادوفش
مانند جادو، جادونما، سحرآمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادوک
تصویر جادوک
جادوگر کوچک ساحرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد کش
تصویر باد کش
باد شکن، داروئی است که نفخ شکم را بنشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
سحر ساحری جادوگری، عجیب شگفت آور (جادوییها شگفتیها عجایب)
فرهنگ لغت هوشیار
دراسمایی نظیر (هرمزجادویه) و (بهمن جادویه) (جاذویه) بمعنی شفیع و واسطه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
افسونگر، ساحر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادو وش
تصویر جادو وش
مانند جادو جادو نما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادو فش
تصویر جادو فش
مانند جادو جادو نما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروکش
تصویر جاروکش
جاروب کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادو کش
تصویر جادو کش
کشنده جادو قاتل ساحر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که مادرش را بقتل رسانیده: نرون امپراتور روم را مادر کش میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
((گَ))
ساحر، افسونگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاقوکش
تصویر چاقوکش
((کِ))
کسی که دیگران را با چاقو تهدید می کند، کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیله چاقو تأمین می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
((جَ بَ))
سحر، ساحری، عجیب، شگفت آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
ساحر
فرهنگ واژه فارسی سره
رفتگر، سپور، نظافتچی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
Sweeping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جادوئی
تصویر جادوئی
Elfish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
Magic, Magical, Wizardly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
Magician, Sorcerer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
подметающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جادوئی
تصویر جادوئی
эльфийский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
магический , волшебный , волшебный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جادوگر
تصویر جادوگر
волшебник , колдун
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
fegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جادوئی
تصویر جادوئی
elfenhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جادویی
تصویر جادویی
magisch, zauberhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی