جدول جو
جدول جو

معنی چاقوکش

چاقوکش
کسی که چاقو بکشد و به دیگری زخم بزند، آنکه با چاقو به مردم حمله کند، آنکه با چاقوکشی و تهدید مردم از آن ها باج بگیرد
تصویری از چاقوکش
تصویر چاقوکش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چاقوکش

چاقوکش

چاقوکش
کسی که دیگران را با چاقو تهدید می کند، کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیله چاقو تأمین می کند
چاقوکش
فرهنگ فارسی معین

چاقوکشی

چاقوکشی
عمل چاقوکش. هرزگی. عربده جویی. ولگردی. باج خواهی. بچاقچی گری. پیچاقچی گری
لغت نامه دهخدا

چاقو کش

چاقو کش
چاقوکشنده. بازکننده تیغه چاقو برای زدن. کسی که مردم را با چاقو تهدید و گاهی مجروح و مقتول میکند تا نقدینۀ آنان را بگیرد یا برباید. ولگرد. هرزه گرد. عربده جو. بدمست. باج گیر. لات. شریر. فردی از افراد اراذل و اوباش. بیکارۀ ولگردی که از راه ارعاب و تهدید و با چاقو و عربده جویی از اهل بازار و کسبه جنس یا نقدینه میطلبد و میگیرد. آنکه به اندک بهانه ای چاقو میکشد و چاقو میزند. بچاق چی. پیچاق چی. ولگردی که برای دزدی و بیم دادن مردم چاقوی بلند ضامن دار با خود دارد و چاقوکشی را حرفۀ خود میداند
لغت نامه دهخدا