- ثفال
- سنگ زیرین آسیا
معنی ثفال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ته نشین شونده
فریاد رس پناه
هلاک، هلاکی
زن فربه، گران سرین، آرمیده، آهسته، شتر کندرو
کف شیر، پشت انبوه
فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایگی و پستی
ثقیل ها، گرانها، سنگین ها، جمع واژۀ ثقیل
فال زدن، فال نیک زدن و به شگون خوب گرفتن
ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد مانند کاسه، کوزه و امثال آن ها، پوست دانه از قبیل پوست پسته، فندق، گردو و بادام، برای مثال تو مغز میوۀ خوش و شیرین همی خوری / وایشان سفال بی مزه و برگ می چرند (ناصرخسرو - ۴۲۶)
پشت وپناه، فریادرس، ویژگی کسی که به امور مردم می پردازد
نوعی ماهی خوراکی و استخوانی که در دریای خزر زیست می کند
تفال (آنندراج و لاروس این هر دو واژه را تازی دانسته اند در فرهنگ معین تفال و تفاله هر دو پارسی است) پارسی تازی گشته: تف خدو، کف کفک، لای خشک، جمع طفل، ناز پرورد گان
یکی از انواع ماهیها که در سالهای اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته اند
جمع نفل، دهش ها، پروه ها، غنیمت ها
قفل ساز، قفل گر
کنجاره لرد درد کنجال خره هم آوای فره کنجاره تفاله، آنچه ازمایعی ته نشین شود چون درد شراب دردی، تیرگی شیر و روغن، آنچه دفع شود از معده سرگین
هرچه به آن تفال بزنند، پیش بینی و پیش گویی بخت و طالع
واحد شمارش چیزهایی که به صورت دسته ای و انبوه تقسیم بندی می شود مثلاً یک فال گردو
تخم مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن در زیر مرغ می گذارند
فال دیدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن
فال زدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال گرفتن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جا به جا کردن آن گرفته می شود
فال قهوه: فالی که از روی نقش ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می شود
واحد شمارش چیزهایی که به صورت دسته ای و انبوه تقسیم بندی می شود مثلاً یک فال گردو
تخم مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن در زیر مرغ می گذارند
فال دیدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن
فال زدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال گرفتن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جا به جا کردن آن گرفته می شود
فال قهوه: فالی که از روی نقش ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می شود
طالع و بخت، اختر، پیش بینی و عاقبت گوئی و غیبگوئی
پیش بینی، پیش گویی، هرچیزی که با آن فال بگیرند، بخت، طالع
هم فال هم تماشا: کنایه از هم کار و هم سرگرمی
هم فال هم تماشا: کنایه از هم کار و هم سرگرمی
قسمت های مساوی از یک چیز، مانند برش های یک اندازه از خربزه، گردو و، بخش کوچک از یک چیز
تفاله، باقی ماندۀ چیزی پس از فشردن و گرفتن آب آن مثلاً تفالۀ چغندر، تفالۀ سیب