معنی قفال - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قفال
قفال
- قفال
- جَمعِ واژۀ قافل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قفال
- قفال
- قفل گر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). سازندۀ قفل و کلیدانه، و آن فعال است برای مبالغه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قفال
- قفال
- موضعی است، و در شعر لبید از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تفال
- تفال
- فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
فرهنگ لغت هوشیار
سفال
- سفال
- پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
فرهنگ لغت هوشیار