ثمال ثمال فریادرس که بمهمات قوم خود پردازد: فلان ثمال قوم خویش است،دادرس آنان است. غیاث. پشت و پناه. کارگذار مردم لغت نامه دهخدا
ثمال ثمال ابن صالح، معزالدّوله در نیمۀ اوّل مائۀ پنجم ظاهراً امارت حلب داشته و ابن بطلان در 439 هجری قمری نزد او رفته و معزالدوله بدو احسان و اکرام کرده است. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 241 و به معزالدوله ثمال بن صالح... شود لغت نامه دهخدا