هلاکی. عذاب، زیان. خسران، بازداشتن، زیان کشیدن، هلاک گردیدن، هلاک گردانیدن. هلاک کردن کسی را، رسیدن سختی و بدی، واهلاکا گفتن. (غیاث). ویل ! وای !: بانگ میزد واثبورا واثبور همچو جان کافران در قعر گور. مولوی. آن چنان کاندر زمستان مردعور او همی لرزید و میگفت ای ثبور. مولوی. ، مولوی در شعر ذیل ترکیب نان ثبور را بمعنی حق ناشناس آورده است: از برای آب جو خصمش شدند آب کور و نان ثبور ایشان بدند. ، زفیر. زفره
هلاکی. عذاب، زیان. خسران، بازداشتن، زیان کشیدن، هلاک گردیدن، هلاک گردانیدن. هلاک کردن کسی را، رسیدن سختی و بدی، واهلاکا گفتن. (غیاث). ویل ! وای !: بانگ میزد واثبورا واثبور همچو جان کافران در قعر گور. مولوی. آن چنان کاندر زمستان مردعور او همی لرزید و میگفت ای ثبور. مولوی. ، مولوی در شعر ذیل ترکیب نان ثبور را بمعنی حق ناشناس آورده است: از برای آب جو خصمش شدند آب کور و نان ثبور ایشان بدند. ، زفیر. زفره
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَر، سِتارۀ سَحَری، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)