هلاکی. عذاب، زیان. خسران، بازداشتن، زیان کشیدن، هلاک گردیدن، هلاک گردانیدن. هلاک کردن کسی را، رسیدن سختی و بدی، واهلاکا گفتن. (غیاث). ویل ! وای !: بانگ میزد واثبورا واثبور همچو جان کافران در قعر گور. مولوی. آن چنان کاندر زمستان مردعور او همی لرزید و میگفت ای ثبور. مولوی. ، مولوی در شعر ذیل ترکیب نان ثبور را بمعنی حق ناشناس آورده است: از برای آب جو خصمش شدند آب کور و نان ثبور ایشان بدند. ، زفیر. زفره