جدول جو
جدول جو

معنی ثبور

ثبور
هلاک شدن، هلاکت، گفتن واویلا یا واهلاکا
تصویری از ثبور
تصویر ثبور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ثبور

ثبور

ثبور
هلاکی. عذاب، زیان. خسران، بازداشتن، زیان کشیدن، هلاک گردیدن، هلاک گردانیدن. هلاک کردن کسی را، رسیدن سختی و بدی، واهلاکا گفتن. (غیاث). ویل ! وای !:
بانگ میزد واثبورا واثبور
همچو جان کافران در قعر گور.
مولوی.
آن چنان کاندر زمستان مردعور
او همی لرزید و میگفت ای ثبور.
مولوی.
، مولوی در شعر ذیل ترکیب نان ثبور را بمعنی حق ناشناس آورده است:
از برای آب جو خصمش شدند
آب کور و نان ثبور ایشان بدند.
، زفیر. زفره
لغت نامه دهخدا

بثور

بثور
جمع بثر، پروش ها جمع بثر جوشها و دانه های ریز که روی پوست ظاهر گردد تاولها و جوشهای کوچک چرکی بر روی اعضا مختلف جوش ها دانه های چرکی
فرهنگ لغت هوشیار

ثغور

ثغور
جمع ثغر: دندانها دندانهای پیشین، جمع ثغر. سرحدها مرزها در بندها (مخصوصا بین مسلمانان و کافران)
فرهنگ لغت هوشیار