جدول جو
جدول جو

معنی تیعه - جستجوی لغت در جدول جو

تیعه(عَ)
چهل عدد از گوسپند. فی الحدیث: فی التیعه شاه یا ادنی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن قدر از حیوان که در زکوه واجب باشد. کاءنها الجمله التی للسعاه الیها سبیل من تاع الیه، ای ذهب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان،
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبعه
تصویر تبعه
اتباع، جمع تابع، تابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسعه
تصویر تسعه
نه، عدد «۹»
فرهنگ فارسی عمید
نهر بزرگ و عمیق که بین دو دریا ساخته شود که از آن با کشتی عبور کنند، تنگه، کانال، در، باب، باغچه، دهانۀ جوی یا استخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیله
تصویر تیله
گلولۀ کوچک و توپر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیغه
تصویر تیغه
لبۀ تیز هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند، دیوار یک لایی نازک که به قطر یک وجه باریک تر آجر ساخته شود، واحد شمارش هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند، شعاع، تابش مثلاً تیغۀ آفتاب، دیوارۀ باریک سر کوه، هر چیز تیغ مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیشه
تصویر تیشه
آلتی دسته دار شبیه چکش با سر آهنی پهن و تیز که در نجاری، بنّایی و سنگ تراشی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میعه
تصویر میعه
صمغی که از درخت تراوش کند، روانی، سیال بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره
تصویر تیره
دسته ای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند، دودمان، خاندان، طایفه، دسته، گروه، فرقه، نژاد
چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد، سیه فام،
دارای رنگ تند، غلیظ مثلاً قرمز تیره،
تاریک، برای مثال صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تیره چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری - ۳۶۳ حاشیه) کنایه از ناپاک، برای مثال هر آن کس که او راه یزدان بجست / به آب خرد جان تیره بشست (فردوسی - ۷/۱۰۰)
مهره
تیرۀ پشت: در علم زیست شناسی ستون فقرات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیعه
تصویر شیعه
گروهی از مسلمانان که معتقد به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و اولاد آن حضرت می باشند، پیرو
شیعۀ امامیه: از فرقه های شیعه که به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و یازده فرزندش، یکی پس از دیگری، معتقدند، شیعۀ اثناعشریه، شیعۀ دوازده امامی
شیعۀ اثناعشریه: از فرقه های شیعه که به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و یازده فرزندش، یکی پس از دیگری، معتقدند، شیعۀ امامیه، شیعۀ دوازده امامی
شیعۀ دوازده امامی: از فرقه های شیعه که به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب و یازده فرزندش، یکی پس از دیگری، معتقدند، شیعۀ امامیه، شیعۀ اثناعشریه
شیعۀ اسماعیلیه (باطنیه، سبعیه، هفت امامی): از فرقه های شیعه که بعد از امام جعفر صادق، اسماعیل فرزند آن حضرت را امام می دانند
شیعۀ باطنیه: شیعۀ اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که بعد از امام جعفر صادق، اسماعیل فرزند آن حضرت را امام می دانند
شیعۀ سبعیه: شیعۀ اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که بعد از امام جعفر صادق، اسماعیل فرزند آن حضرت را امام می دانند
شیعۀ هفت امامی: شیعۀ اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که بعد از امام جعفر صادق، اسماعیل فرزند آن حضرت را امام می دانند
شیعۀ زیدیه: از فرقه های شیعه که به جای امام محمد باقر به امامت زید فرزند امام زین العابدین معتقدند، یعنی بعد از فوت امام زین العابدین به جای امام محمد باقر، زید پسر دیگر آن حضرت را امام می دانند
فرهنگ فارسی عمید
(خَ عَ)
انگشتوانه تیراندازان از چرم. (دهار). زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف). ج، ختایع، انگشتوانه. ج، ختایع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیعه
تصویر بیعه
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا کنشت دیر، جمع بیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسعه
تصویر تسعه
نه، نه نرینه نه مرد نه (9)
فرهنگ لغت هوشیار
آب و زمین و مانند آن زمین زراعتی، جمع ضیاع، خواسته متاع کالا. وضعیت و وضیعه در فارسی مونث وضیع بها کاست، سپرده (ودیعه)، پسر خوانده، باژ که فرمانروا گیرد، پهرست باژو ساو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیشه
تصویر تیشه
تبر، ابزاری که بدان چوب را میشکافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره
تصویر تیره
سیاه و تاریک، تار و مظلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدعه
تصویر تدعه
فراخی عیش، آسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان، تازه و تر
فرهنگ لغت هوشیار
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعه
تصویر تبعه
تابعات و پیروان عاقبت بد، شکنجه عاقبت بد، شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میعه
تصویر میعه
میعه در فارسی شفتدار (استرک) از گیاهان استرک: (و نتواند که بوی گل را از بوی میعه جداکند. {یا میعه سائله (سایله)، ماده ای رزینی (از جنس سقز) که از انواع مختلف کاج ها بدست میاید و از تقطیرآن کلفن حاصل میشود. یا میعه یابسه. کلفن
فرهنگ لغت هوشیار
دوستان، یاران، پیروانی و مسلمانان که معتقد بخلافت علی بی ابیطالب (ع) و اولاد آنحضرت می باشند
فرهنگ لغت هوشیار
آبراه تنگه، آبشخوار، پایه نردبان، دهانه تالاب دهانه استخر، دهانه جوی دهانه جوی، راه آب آبراه، مجرای آب باریکی که مصنوعا برای اتصال دریا یا دو اقیانوس یا دو رود بیکدیگر حفر کرده باشند تنگه ترعه پاناما ترعه سوئز
فرهنگ لغت هوشیار
هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند و لبه آن تیز باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعه
تصویر تبعه
((تَ بَ عِ))
جمع تابع، پیروان، اهالی یک مملکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترعه
تصویر ترعه
((تُ عِ))
کانال، آبراه بزرگ و عمیقی که بین دو دریا برای عبور کشتی ها ساخته شود، در، دهانه حوض یا استخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیله
تصویر تیله
((لِ))
گلوله کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیغه
تصویر تیغه
((غِ))
هر چیز تیغ مانند، دیوار کم قطر و نازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیشه
تصویر تیشه
((ش ِ))
ابزاری فلزی که نوک آن پهن و تیز است و در نجاری و سنگ تراشی به کار می رود
تیشه به ریشه خود زدن: کنایه از خود را به آستانه نابودی کشاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیره
تصویر تیره
((رِ))
تاریک، سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیره
تصویر تیره
دسته ای از مردم که از یک نژاد باشند، دودمان، خانواده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیعه
تصویر شیعه
((عَ یا عِ))
فرقه، گروه، گروهی از مسلمانان که به امامت امام علی (ع) و فرزندان او معتقدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیکه
تصویر تیکه
((کِّ))
تکه، هر چیز درخور و مناسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیره
تصویر تیره
قوم، طایفه
فرهنگ واژه فارسی سره