معنی تینه - فرهنگ فارسی عمید
معنی تینه
- تینه
- آب دهان،
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تنه
تصویر تینه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تینه
تینه
- تینه
- آب دهن را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). آب دهن و تف، تار عنکبوت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تینه
- تینه
- یکی تین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واحد تین، یعنی یکدانه انجیر. (ناظم الاطباء). یک انجیر تازه و تر. (آنندراج) ، دبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دُبُر. انجیره. کون. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا