معنی تیزکار - جستجوی لغت در جدول جو

تیزکار(نَ / نِ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیمسار — تصویر تیمسار

عنوان صاحب منصبان بالاتر از درجۀ سرهنگی، مترادف جناب یا حضرت. از واژه های دساتیری است

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تیزویر — تصویر تیزویر

تیزهوش، باهوش، زرنگ، زیرک، هوشیار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ریاکار — تصویر ریاکار

کسی که ریا می کند، آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از برزکار — تصویر برزکار

کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تیزگام — تصویر تیزگام

تیزپا، تندرو، چابک

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تبهکار — تصویر تبهکار

گناهکار، مجرم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تیزتاو — تصویر تیزتاو

تندخو، بدخو

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تیزبال — تصویر تیزبال

پرنده ای که بسیار تند و سریع پرواز کند، تیزپر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ستیز کار — تصویر ستیز کار

ستیز کار

جنگجو، سرکش، کسی که کارش ستیزه است، ناسازگار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ریزبار — تصویر ریزبار

ابری که باران ریز فرومی ریزد، ریزبارنده، باران تند با قطره های ریز

فرهنگ فارسی عمید

تندی، تندخویی: برادر کیخسرو، فرود، کشته شد از تیزکاری طوس، (مجمل التواریخ و القصص ص 47)

لغت نامه دهخدا

ستیزکاری

(سِ)

عمل ستیزه کار. رجوع به ستیزه کاری شود

لغت نامه دهخدا

(سِ)

آنکه کار او ستیزه بود. رجوع به ستیزه کار شود

لغت نامه دهخدا

آنکه بزودی حاصل کند مقصود کسی را، (از ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

عنوانی که در ارتش برای افسران از سرتیپ به بالا، بجای جناب یا حضرت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ستیز کار — تصویر ستیز کار

ستیز کار

جنگجو، لجوج، خشمگین، متمرد سرکش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبهکار — تصویر تبهکار

ضایع کار، گناهکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تیزبال — تصویر تیزبال

پرنده ای که تند پرواز کندتیزپر سریع الطیران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تیزویر — تصویر تیزویر

تیرهوش هوشیار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازکار — تصویر سازکار

هم آهنگ هم آواز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از برزکار — تصویر برزکار

کشاورز، برزگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ترسکار — تصویر ترسکار

از خدا ترس، مقدس و پارسا

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی کار — تصویر بی کار

کسی که شغلی ندارد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریزبار — تصویر ریزبار

((ص فا. اِ))

ابری که باران ریز فرو ریزد، باران تند دارای قطرات ریز

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ستیزکار — تصویر ستیزکار

ستیزه کار، جنگجو، سرکش، ناسازگار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ترسکار — تصویر ترسکار

((تَ))

پارسا، خداترس، نوعی جامه ویژه که ایرانیان قدیم هنگام نیایش به تن می کردند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تیربار — تصویر تیربار

سلاح خودکار آتشین، مسلسل سنگین

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تیزتاو — تصویر تیزتاو

تندخو، بدخو

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تیزویر — تصویر تیزویر

تیزهوش، هوشیار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تیمسار — تصویر تیمسار

عنوانی در ارتش برای افسران از سرتیپ به بالا

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بی کار — تصویر بی کار

کسی که کاری ندارد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از برزکار — تصویر برزکار

((بَ))

کشاورز، برزیگر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تبهکار — تصویر تبهکار

جنایتکار، خلاف کار، جانی، مجرم

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ریاکار — تصویر ریاکار

Sanctimonious, Disingenuous

دیکشنری فارسی به انگلیسی