جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تیزتاو

تیزتاو

تیزتاو
تندخوی، (ناظم الاطباء)، تیزتاب، زودخشم، سریعالغضب:
بیامد ز هر کشوری باژ و ساو
ز بیم گو نامور تیزتاو،
(شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 247)،
رجوع به فهرست ولف شود
لغت نامه دهخدا

تیزتاز

تیزتاز
کسی که جلد می دود و تند تاخت می کند، (ناظم الاطباء)، سریعالسیر، تندرو:
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز،
فردوسی،
دگرموبدی گفت کای سرفراز
دو اسب گرانمایۀ تیزتاز،
فردوسی،
سوی جاهش سهم غیب تیزتاز
چون خرد منهی و کار آگاه باد،
سنائی،
یکی کاروان جمله شاهین و باز
به چرز و کلنگ افکنی تیزتاز،
نظامی،
با حلم پایدارت کوه گران سبک سر
با عزم تیزتازت برق عجول کاهل،
سلمان
لغت نامه دهخدا

بی تاو

بی تاو
بی تاب، رجوع به تاو و تاب شود، ظلم و جور کردن:
بی حسابی مکن بهانه مجوی
که حسابت کنند موی به موی،
اوحدی
لغت نامه دهخدا

تیزبال

تیزبال
معروف که به معنی تیزپر باشد، (آنندراج)، سریعالطیران و تندپر، (ناظم الاطباء)، تیزپر، تیزپرواز:
چو دوران درآمد شدن تیزبال
شدن چون جنوب، آمدن چون شمال،
نظامی
لغت نامه دهخدا