جدول جو
جدول جو

معنی تکاول - جستجوی لغت در جدول جو

تکاول
(تَ)
اظهار کوتاهی نمودن و بازایستادن از امری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقاصر. (اقرب الموارد). رجوع به تقاصر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکاور
تصویر تکاور
(پسرانه)
دونده، تندرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکامل
تصویر تکامل
رو به کمال رفتن، به تدریج کامل شدن، به کمال رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطاول
تصویر تطاول
گردن کشی کردن، اظهار قدرت کردن، دست درازی کردن، تعدی و گستاخی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکاول
تصویر بکاول
بقاول، خوان سالار، در عهد ایلخانان مغول، کسی که مامور آماده ساختن غذا برای دربار، پادشاهان و امرا یا فراهم ساختن خواربار سپاهیان بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکاسل
تصویر تکاسل
کسل شدن، سستی و کاهلی کردن، سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداول
تصویر تداول
رایج شدن، از یکدیگر دست به دست گرفتن، چیزی را به نوبت از همدیگر گرفتن، چیزی را به هم دادن و گرفتن، دست به دست گرداندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناول
تصویر تناول
غذا خوردن، گرفتن، برداشتن، فراگرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصاول
تصویر تصاول
به یکدیگر حمله کردن و برجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وِ)
کوتاهی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خود را کوتاه می نمایاند. (ناظم الاطباء) ، بازایستنده از امری. (آنندراج) (منتهی الارب). کسی که باز می ایستد از کاری. (ناظم الاطباء). رجوع به تکاول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکاوح
تصویر تکاوح
مروسیدن به بدی (مروسیدن عادت کردن) دژ خویی
فرهنگ لغت هوشیار
فراگرفتن، برداشتن، خوردن گرفتن بگرفتنبرداشتن فاگرفتندست رساندن، خوردن (غذا)،جمع تناولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاسل
تصویر تکاسل
کاهلی نمودن، سست نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکافل
تصویر تکافل
پذیرفتاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکامل
تصویر تکامل
تمام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاور
تصویر تکاور
دونده رونده، اسب تند رو، شتر تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاول
تصویر تقاول
با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
مرواییدن (مروا فال نیک) آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاول
تصویر تصاول
بر یکدیگر حمله بردن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز دستی یازستن بیداد ستم، گردنکشی، گرد نکشی کردن، دراز دستی کردنتعدی و گستاخی کردن، دراز دستی، جمع تطاولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداول
تصویر تداول
فرا گرفتن چیزی را نوبت به نوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذاول
تصویر تذاول
خرد و حقیر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزاول
تصویر تزاول
با همکوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
جمع اکول، پشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاهل
تصویر تکاهل
خود را کاهل نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی خوانسالار بکبکه: آمد و رفت، هیاهو، پرتاباندن پرتاب کردن، جنباندن، بر گشت کالا، نواریدن (صفت. اسم) مباشر تهیه غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران، مامور سر رشته داری قشون که از جمله وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است (ایلخانان مغول و تیموری)، متصدی سر رشته داری که مامور تهیه غذا برای سکنه (مدرسه) و (خانقاه) بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناول
تصویر تناول
((تَ وُ))
گرفتن، برداشتن، غذا خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکامل
تصویر تکامل
((تَ مُ))
به کمال رسیدن، کامل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکاور
تصویر تکاور
((تَ وَ))
دونده، اسب تندرو، افراد ورزیده و آموزش دیده نظامی برای عملیات جنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکاسل
تصویر تکاسل
((تَ سُ))
کاهلی نمودن، خود را به کسالت زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطاول
تصویر تطاول
((تَ وُ))
گردنکشی کردن، دست درازی کردن و تعدی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصاول
تصویر تصاول
((تَ وُ))
بر یکدیگر جستن و یورش بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تداول
تصویر تداول
((تَ وُ))
دست به دست شدن، رایج شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکامل
تصویر تکامل
فرگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
پشته ها
فرهنگ واژه فارسی سره