- تَحَدَّثَ
- گپ زدن، صحبت کردن، پروژه تعریف کردن
معنی تَحَدَّثَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبدیل کردن، تبدیل، واگذار کردن، تغییر یافتن، به دور خود چرخیدن
چالش کردن، چالش
تزلزل کردن، درنگ کردن
گسترده شدن، گسترش
ادامه دادن، پیشرفت، پیشرفت کردن، فرسوده
آلودن، آلودگی
پذیرفتن، تحمّل کردن
تاب برداشتن، او تحریف شده بود
دستکاری کردن، او کنترل را به دست گرفت، قضاوت کردن
بیقرار بودن، حرکت کنید
ترغیب کردن، او تجمّع کرد
تحکیم کردن، خودش را محکم کرد
سقوط کردن، سقوط
ژست گرفتن، او با انگیزه بود
تأیید کردن، تأیید
مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن