- تَجَهُّم
- عبوسی، اخم کردن، اخموگری
معنی تَجَهُّم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تجسّد، تجسّم
پاک سازی، عقیم سازی
ورم، تورّم
پیش روی، پیشرفت، پیشبرد
ریشه داری، ریشه دار بودن
بی مادّی، بی طرفی، بی هویّتی
تکّه تکّه شدن
فضول گری، جاسوسی کردن
دستکاری، کنترل کنید
آروغ زدن، آروغ
برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
سخت شدن، منجمد کردن، بلور شدن، یخ زدگی
تجمّع، استخر، انباشته بودن، انباشتگی، گریی
چاپلوسی، زیبا
اجتناب، برای جلوگیری از
تابعیّت پذیری، تابعیّت
خروج از ریل، سقوط، سر و صدا
استخوان سازی