- تَجَعُّد
- برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
معنی تَجَعُّد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تکّه تکّه شدن
چروک، فرفری، چروک دار
بی میلی، تردید کردن، دودلی، درنگ کردن، تردید، تردّد، چرخان
وسواس، افزایش دهید
تعدّد، چندگانه
پیچیدگی
آگاهانه بودن، به عمد
چالش، شورش، سرکشی
تکینگی، منحصر به فرد بودن، تفاوت، خود رأیی
ریشه داری، ریشه دار بودن
فضول گری، جاسوسی کردن
چهره در هم کشیدن، چین و چروک
آروغ زدن، آروغ
چروکیدن، چین و چروک، چروک شدن، چین چین کردن، چروک خوردن، چشمک زدن از درد، چین خوردن
تجمّع، استخر، انباشته بودن، انباشتگی، گریی
چاپلوسی، زیبا
اجتناب، برای جلوگیری از
تابعیّت پذیری، تابعیّت
عبوسی، اخم کردن، اخموگری
بی مادّی، بی طرفی، بی هویّتی
تجسّد، تجسّم
سخت شدن، منجمد کردن، بلور شدن، یخ زدگی
با اخم، با یک چین و چروک