- تَألَّقَ
- درخشش داشتن، درخشیدن
معنی تَألَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آرام حرکت کردن، نفوذ
متعلّق بودن، او دلبسته شد
بالا رفتن، پیاده روی
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن