توقیف بازداشت کردن، در جایی وا داشتن، از حرکت بازداشتن، ضبط کردن، واقف گردانیدن ادامه... بازداشت کردن، در جایی وا داشتن، از حرکت بازداشتن، ضبط کردن، واقف گردانیدن تصویر توقیف فرهنگ فارسی عمید
توقیف ایستانیدن، باز داشتن، نگاهداشتن، ضبط کردن ادامه... ایستانیدن، باز داشتن، نگاهداشتن، ضبط کردن تصویر توقیف فرهنگ لغت هوشیار
توقیف((تُ)) بازداشت کردن، ضبط کردن، قضبه کردن، واقف گردانیدن ادامه... بازداشت کردن، ضبط کردن، قضبه کردن، واقف گردانیدن تصویر توقیف فرهنگ فارسی معین
توقیف بازداشت، جلب، حبس، دستگیر، زندانی، محبوسمتضاد: آزاد، ضبط، بازداشت کردنمتضاد: آزاد کردن، رها ساختن، ضبط کردن، قبضه کردن ادامه... بازداشت، جلب، حبس، دستگیر، زندانی، محبوسمتضاد: آزاد، ضبط، بازداشت کردنمتضاد: آزاد کردن، رها ساختن، ضبط کردن، قبضه کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد