- توشمال
- ترکی کاوول خوانسالار
معنی توشمال - جستجوی لغت در جدول جو
- توشمال
- خوان سالار، چاشنی گیر
- توشمال ((تُ))
- خوانسالار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فشار که به گوش دهند تا درد کند
دستمال، حوله، لنگی
تنبیه
دلشاد، سرخوش، شاد، خرسند، شادمان، شادکام
دیوث بی حمیت
دامن برچیدن، چستی
مقابل بد حال، با سرور، بی غم
جنابه همزادان تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
جمع توشیم
گلخن آتشدان گرمابه تون حمام
جمع تورم
جمع توهم
جمع تجشم
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، حرزدان، راویه، جراب
تندرست و در حالت نشاط و شادی، شاد، شادمان
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، تون
گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی، لوند، دشنامی است که به مزاح دختران را دهند
بی حیا، بیشرم
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
سیاست، تنبیه، مجازات
تثنیه توأم. دو همراه
گلخن، آتشدان گرمابه
بی حمیت
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
تنبیه
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، همزاد، جنابه، توأم، دوبلغانه، هم شکم
Illusions
Beaming, Blissful, Delighted, Blissfully, Pleased
иллюзии
лучезарный , блаженный , счастливо , довольный
Illusionen